تا ساعت سه بعد از ظهر در خانه بودم. مطالعه و پیاده روی و استراحت داشتم. پیش از ظهر چند نفر از جوانان قم آمدند و طرحی آورده بودند برای لباس مردان که جلوی تقلید از غرب را بگیرد. راهنماییهایی براساس معارف اسلام کردم که ساده باشد و زیبا و بیتکلف و حافظ عفت و راحت و خالی از زواید.امام با خانوادههای شهدا ملاقات داشتند و از صبح تا ظهر در کوچههای مجاور صدای شعار و تکبیر بلند بود؛ مطابق معمول روزهای ملاقات امام. ظهر در تماس با قرارگاه کربلا در جبهه، با فرمانده نیروی زمینی صحبت کردم. اطلاع دادند که امروز عراق حمله کرده و با دادن تعدادی اسیر و انهدام سی تانک و نفربر و کشتههای زیاد عقبنشینی کرده و ما نیز شش شهید دادهایم. محسن از بلژیک تلفن کرد و از کارهای سفارت و مطالب ناصحیح خبرگزاریها و نفوذ مثبت روزنامه الشهید در سفارتمان در خارج از کشور گفت.عصر به مجلس رفتم. برای شرکت در جلسه هیئت رئیسه بعد از تعیین برنامه هفته آینده، راجع به تکمیل ساختمان مجلس شورای قدیم برای آینده بحث کردیم و اصل کار تصویب شد و مقرر گردید طرحی که دادهاند رسیدگی شود. راجع به اختلاف شرکت تعاونی کارکنان مجلس با
کارپردازی بحث شد که حق را به کارمندان دادیم و قرار شد اصلاح شود.سفیر مجارستان آمد و مطلب مهمی نداشت. آقای ]محمد علی[شرعی آمد و از آقای ]عبدالمجید[معادیخواه به خاطر عدم توجه به شورای تبلیغات گله داشت. شب در مجلس خوابیدم.