دو روز عقبماندگی در نوشتن خاطرات را جبران و ساعتی هم تفسیر مطالعه کردم. با توجه به وضع روحی خود و وضع جامعه، آیات راجع به جنگ احد را انتخاب کردم. سپس به زیارت امام رفتم. حال امام خوب است. در ماه رمضان به خاطر قطع ملاقاتها، استراحت کردهاند. با ایشان درباره کاندیداهای ریاست جمهوری و تبلیغات انتخابات و نخستوزیر آینده و جنگ و چیزهای دیگر مشورت کردم. ایشان سفارش اکید در محافظت اینجانب و مسئولان دیگر داشتند. در مجلس، جلسه هیئترئیسه داشتم. جلسه علنی برای یک هفته نخواهیم داشت. آخرین جلسه هیئترئیسه سال جاری است. برنامه هفته آینده را مرتب کردیم و قرار شد برای ساختمان منازل مسکونی نمایندگان - که بودجهاش تأمین شده - مسئول تعین کنیم و کارهای جزئی دیگر. بعدازظهر، با تلویزیون ایتالیا مصاحبه داشتم و با کاردار سفارت پاکستان، ملاقاتی داشتم که خواستار توسعه همکاری و رفع سوء تفاهمات بود. آقای [سیدمحمود] دعائی با فرزند مرحوم خالصی زاده که از مبارزان عراق است، آمدند و درباره کیفیت مبارزه در داخل عراق و هماهنگ کردن مبارزان، بحث کردیم. آقای سید صادق موسوی (شیرازی) هم از لبنان آمده بود و سفارش تبلیغ مناسب، برای روز قدس امسال داشت. آخر وقت، به ملاقات آقای خامنهای، در بیمارستان قلب رفتم. حالشان بهتر است. دست راستشان را که بیحس است به بالا بسته بودند که خونها در وریدها جمع نشود و ورم کاسته شود. مقداری درباره اوضاع جاری کشور صحبت کردیم. افطار به خانه آمدم. عفت، منزل آقا جلال - پاسدارمان - مهمان بود. بچهها بودند و اول شب، بچههای مرحوم اخوی هم آمدند، محمد اخوی زاده، تأکید بر باز کردن دانشگاهها داشت.