صبحانه را در خدمت آقای منتظری، در منزل ایشان صرف کردیم. آقایان محسن رضائی و[رضا]سیف اللهی آمدند و درباره کیفیت عملکرد پس از بیانات امام، بحث کردیم. پس ازخداحافظی به منزل آیت الله [العظمی] نجفی مرعشی رفتم. از اسپانیا برگشته بودند. برای معالجه چشم رفته بودند. بحث به کتابخانه ایشان منجر شد. از کتابخانه ایشان دیدن کردم. کتابخانه جامعی است، بیش از صدهزار کتاب، و کتب خطی قدیمی ارزشمند، دستگاه فیلم و میکروفیلم غنی دارد. کتابخانه شخصی ایشان بوده که وقف کرده اند و نگران اداره آن بعد از خودشان بودند. من پیشنهاد کردم که وابسته به مجلس شورای اسلامی کنند.
سپس به مرکز حزب جمهوری اسلامی رفتیم و با اعضا، مقداری صحبت کردیم. نسبتاًخوب کار می کنند. گفتند روزی چهارهزارتومان کتابهای هدفی می فروشند و نوارهای خوب هم روزی سیصد عدد پر و منتشر می کنند. کلاسهای خوبی دارند. همانجا با تلویزیون، درباره سفرم به قم و پانزده خرداد مصاحبه کردم.
به طرف تهران حرکت کردیم. در بین راه، خطبه های نماز جمعه را گوش دادم و مستقیماً به دانشگاه تهران رفتم و درنمازجمعه شرکت کردم. به خانه آمدم. عفت با بچه ها و حسین آقامرعشی به پارک ارم (خرم سابق) رفته بودند. آنجا به خاطر سوء رفتار مسئولان با مردم، درگیری پیش آمده بود. تلفنی از خانه خواسته بودند که کسی برود و وضع را ببیند. آقای رحمانی پاسدار رفت و آمد و عفت خیلی ناراحت بود و هنوز ناراحت است. اگر این گونه که می گوید باشد، حق با اوست، باید آنها ادب شوند. انشاءالله رسیدگی خواهم کرد.