با قرار قبلی، همراه هیأت دولت و رئیس جمهور، به زیارت امام رفتیم. آقایخامنهایمقداری دیر آمدند. قبل از رسیدن ایشان، در دفتر امام، تذکراتی به وزرا و در رابطه بامسئولیتهایشان داده شد. ساعت نه صبح خدمت امام رسیدیم.مهدی و یاسر هم بودند. آقایبهزاد نبوی هم فرزندش را همراه داشت. به محضشروع برنامه، بچه زد زیر گریه و او ناچار ازاتاق بیرون رفت. در محضر امام،جلسه با صفایی برپا شد. آقای خامنهای به امام تبریک گفتندو تقاضای نصیحتکردند. امام هم مقداری صحبت پند آمیز فرمودند.
به خانه برگشتم. اخوی محمد و بعضی از اعضای شورای سرپرستی رادیوتلویزیون و احمدآقا به منزل ما آمدند. اخوی محمد گفت، امام تأکید دارند کهموسیقی از برنامه صداوسیما کمبشود. امام سرودها را منع نکردهاند و چیزی غیراز سرود هم نداریم. قرار شد، سئوال شود.
شب، در منزل آقای موسوی اردبیلی جلسه مشاوره داشتیم. محافظان من همنبودند، با احمد آقإ؛ ظظ ترفتم. بحث بیشتر در مورد مسائل اقتصادی بود. نخست وزیرمیگفت، در آینده، ناچار به ریاضت هستیم و کمبود داریم. باید به مردم اعتمادبدهیم که بروند سراغ توسعه و سرمایهها را از تجارت به تولید منتقل کنند.
آقای محسن رضائی هم آمد. مطالبی درباره طرح عملیاتی آینده جنگ گفت.به نظرمیرسد، تأخیر داریم. تا آماده شدن همه شرایط، ما باید مدتی صبر کنیم.شب در همان منزلآقای موسوی اردبیلی خوابیدم.