پس از نماز، با تلفن مشغول مذاکره و مشاوره درباره نخستوزیر شدم. از وزرا خواستم که جمع شوند و با توجه به استنکاف آقای مهدوی، فکری بکنند. جلسه علنی مجلس هم کار خود را شروع کرد. من در جلسه، سخنرانی مفصل و مؤثری درباره فاجعه کردم. سپس در جلسه هیئت دولت شرکت کردم. پس از بحث زیاد، باز آقای [محمدرضا] مهدوی [کنی] اول، آقای [محمد] غرضی دوم و آقای [علیاکبر] پرورش سوم پیشنهاد شدند. قرار شد بهطور غیررسمی از مجلسیان بپرسیم، هر کس بیشتر رأی آورد، بپذیرد و پذیرفته شود.
از 179 رأی، 148 رأی به آقای مهدوی و 23 رأی به آقای غرضی و 8 رأی به آقای پرورش دادند. مشکل حل شد و شورای ریاست جمهوری، (من و آقای [موسوی] اردبیلی)، آقای مهدوی را به مجلس معرفی کرد. فردا باید رأی تمایل بگیریم.
عصر هم، جلسه علنی داشتیم. چند اعتبارنامه تصویب شد و چند ماده از لایحه بازسازی.
چون در دانشگاه تهران، از طرف امام و مجلس و ... جلسه فاتحه برای شهدا داشتیم، مجلس را زودتر ختم کردم که رادیو مراسم دانشگاه را پخش کند و نمایندگان شرکت کنند. خودم برای مراعات امنیت به توصیه دیگران، شرکت نکردم.
عصر، مصاحبهای با تلویزیون درباره آقایان رجائی و باهنر کردم. اول شب، آقای مهدوی کنی آمدند و درباره کارهایشان، مشورت کردند. آقای [بهزاد] نبوی هم آمد و گزارش از پیشرفت کار تحقیق، درباره عامل انفجار نخستوزیری را داد. تقریباً همهچیز روشنشده. بنا شد پس از نتیجهگیری اعلان شود.
خبر رسید که ارتش در جبهه کرخه کور، حملهای موفق داشته و نیروی زمینی از حملهای که قرار بود در جای دیگر بکند، طفره میرود. سرهنگ [جواد] فکوری از اهواز تلفن کرد و از من میخواست که اصرار کنم، حمله شود. احمد آقا تلفن کرد و گفت ظهیرنژاد اصرار دارد که نشود. آن را موفقیتآمیز نمیداند.
به خانه آمدم. شب، برادر و پسر آقای باهنر آمدند. تلفنی با خانم رجائی، صحبت کردم و تسلیت گفتم. توطئه ضدانقلاب این است که نگذارد ارکان نظام شکل بگیرد و سیاست امام و ما این است که بهسرعت جایگزین بشود که تعادل نظام برقرار باشد و لذا با سرعت، پس از شهادت هر مسئولی، جایگزین انتخاب میشود. روزگار سختی میگذرانیم؛ صبر ایوب میخواهد.