در مجلس، جلسه [جامعه] روحانیت مبارز برای انتخاب شورای موقت تشکیل شد و تا ساعت ده صبح ادامه داشت و 21 نفر انتخاب شدیم. سپس به دانشگاه تهران برای اقامه نماز جمعه رفتم. دو خطبه درباره جهاد و مسائل روز خواندم. ناهار به خانه آمدم. سرماخوردگی و کمی هم تب. عصر، در جلسه شورای عالی دفاع در ستاد مشترک شرکت کردم، خیلی وضع جبههها بد نیست، قرار است بهزودی تحرکی در جبههها به وجود آید، انشاءالله پیروزی داشته باشیم. امروز هواپیمایی که ربایندگانش آن را به مصر برده بودند، به ایران برگشت. خبر رسید که ناوچهها هم درراهاند و سفارت شوروی اطلاع داده بود که آماده همکاری نظامی است؛ اسلحه بفروشد و کارخانه اسلحهسازی برایمان تأسیس کنند. رویهمرفته، وضع بد نیست. جلسهای خصوصی، با آقایان خامنهای، باهنر و رجائی داشتیم. آقای خامنهای اطلاع دادند که پروفسور سمیعی که از آلمان برای معالجه دست ایشان آمده بود، گفته است، دست ایشان ممکن است به حالت اول برنگردد و حرکت کامل پیدا نکند و همین عمل ناقص هم دو سه ماه دیگر انجام میشود. متأثر شدیم. قرار شد هفتهای یک جلسه مشورتی، با حضور ایشان داشته باشیم. امشب، برق تهران قطع شد و مدت یک ساعت، تلویزیون برنامه نداشت. احتمال خرابکاری وجود دارد. ساعت نه به خانه آمدم. عفت و فاطی در جلسه عروسی دختر آقای مقصودی در مدرسه رفاه شرکت کرده بودند و ساعت ده آمدند. شام، حاضری خوردیم، عفت مشغول ظرفشوئی شد و من مشغول نوشتن خاطره دیروز و امروز؛ و میروم برای خواب. فاطی، قرآن مطالعه میکند. پیش از انقلاب، همیشه در خانه خدمتکار داشتیم ولی مدتی است که نداریم و کارهای خانه به دوش عفت افتاده؛ رفت و آمد هم زیاد است.