شب را در دفترم خوابیده بودم. صبح زود گزارشها را خواندم، نامهها را جواب دادم و امضاء کردم.
جلسه علنی مجلس، با نیم ساعت تأخیر به خاطر مراعات امنیت بیشتر و تفتیش صندلیها شروع شد. بحث درباره کابینه بود. مخالف زیادی نداشت، بیشتر مخالفان با وزیر کشور جدید - دکتر نیکروش - مخالفت میکردند. من هم دفاع کردم، دفاع مؤثری بود. کابینه با یکصد و هفتاد رأی موافق، چهار رأی مخالف و سیزده رأی ممتنع تصویب شد. عالیترین نصاب موافق را در تاریخ مجلس و انقلاب داشتیم.
ظهر، دکتر [سید محمد] میلانی آمد و از قدرتطلبی آقایان [آیتالله سید اسدالله] مدنی و [سید حسین] موسوی در تبریز و تصفیه غیر خط امامیها، گله داشت. آقای [محمد] رجائیان آمد و از فشار بعضی از مردم در زنجان گله داشت و تهدید به استعفا کرد.
بعدازظهر، جلسه شورای ریاست جمهوری در دفتر من تشکیل شد. درباره شیوه کار و تقسیمکارها و عمل کارمندان و... تصمیماتی گرفتیم. گزارشها را خواندم و به تسلیتهای بسیاری از شخصیتهای جهان و رؤسای مجالس و... جواب دادم.
با کرمانشاه تماس گرفتم و از وضع جبهه پرسیدم. فرمانده لشکر گفت: امروز عصر، وضعیتمان خوب است، کمی پیشرفت کردهایم. در قلاویزان، ضد حمله عراق، پیشرفت را خنثی کرده و در بستان، در خوزستان وضع خوب است.