خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1360 / کتاب « عبور از بحران»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1360 / کتاب « عبور از بحران»

از دیدار با امام تا حضور در منزل شهید باهنر و شنیدن خبر مرگ خواهرزاده در استخر

  • تهران
  • سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۶۰

 اول وقت، کارهای اداری عقب‌مانده  را انجام دادم و گزارش‌ها را خواندم. اوضاع خوب است. هیئت دولت، با انسجام مشغول کار شده و ارگان‌ها بر کار خود مسلط‌اند. ترور شهید رجائی و شهید باهنر، مردم را عصبانی کرده و فشار برای حفاظت‌واطلاعات زیاد است. ساعت ده، [اعضای] شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، با امام ملاقات داشتیم. به دفتر امام رفتم. قبل از ملاقات قرار گذاشتیم آقای خامنه‌ای - دبیر کل - صحبت کنند. احمد آقا هم کمک کرده بود و فیلم و عکاس  و خبرنگار، مهیا بود. آقای خامنه‌ای خوب صحبت کردند و امام در جواب، خیلی خوب و بهتر؛ و فکر می‌کنم موقعیت حزب را بالا برد و تحکیم کرد. امام، حزب را تأیید کردند و برای شهدای ما تسلیت خوبی دادند و اثر این شهادت‌ها را توضیح دادند. جلسه صمیمی  و بامحبت بود.(1) 

 بعد از زیارت امام، با شورا به منزل آقای دکتر باهنر، برای تسلیت خانواده ایشان رفتیم. احمد آقا هم آمد، سپس من به منزل احمد آقا رفتم. آقایان رضایی و سیف‌اللهی از اطلاعات سپاه آمدند و گزارش پیشرفت کار مبارزه با تروریسم را دادند. پیشرفت، خوب است. و تصمیم درباره فرماندهی سپاه گرفتیم و مطالبه واگذاری ساختمان ساواک قدیم و کاخ ریاست‌جمهوری را به سپاه داشتند.

 ناهار به خانه آمدم. بچه‌ها جمع بودند و قدسی  و اشرف،  خواهران عفت هم بودند. عفت خبر مرگ امیر، فرزند محمد همشیره‌زاده  را در اثر خفگی در استخری در نوق داد که متأثر شدم، ولی به خاطر رواج شهادت‌ها، انسان برای این‌گونه حوادث تسلیت دارد. عصر آقای [محمد] غرضی وزیر نفت آمد و خبر از تمایل خریداران نفت، بعد از پیروزی‌های جبهه می‌داد و از حقوق و مسافرت‌های مسرفانه وزارت نفت و نیاز به اصلاح گفت. آقایان فتوحی و موسوی آمدند و خبر از آمادگی فروش مهمات و نیازهای ارتش، توسط شرکتی دادند. می‌گفتند وزارت دفاع، استقبال نمی‌کند. قرار شد بررسی کنم. شب همسایه‌ها آمدند و خواهان حفاظت بیشتر برای مسئولان بودند.

**************************************************************************************************************************

1- اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی صبح روز ۱۷/۶/۱۳۶۰ به حضور حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران رسیدند و با ایشان دیدار و گفت‌وگو کردند. در این ملاقات ابتدا حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی خامنه‌ای دبیرکل حزب جمهوری اسلامی طی سخنانی در رابطه با عملکرد حزب گفت:

برادرانی که در خدمتتان هستم اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هستند. البته بعضی از چهره‌های حاضر را حضرت‌عالی می‌شناسید به علت خدمت در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و مبارزه به مناسبت تصدی سیاست‌های حساس کنونی و دولتی و یا شاید به مناسبت این‌که بعضی از آسیب‌دیدگان این حوادث اخیر بودند.

بعضی برادران دیگر حزب، از اولین روزهای ولادتش (ولادت حزب) بلکه پیش از ولادتش حضور حضرت عالی معروف بودند. ما اساسنامه و مرامنامه حزب را قبل از این‌که چاپ بکنیم آوردیم حضور حضرت‌عالی تقدیم کردیم و سرکار تاریخچه حزب را مستحضرید.

خوشبختانه ما در طول این مدت ۲ سال و نیم که از پیدایش حزب می‌گذرد در میدان فعالیت اجتماعی، کارنامه قابل عرضه ای داریم که البته وقت شریف حضرت‌عالی را نمی‌گیریم. تبلیغات گسترده‌ای از راه‌های مختلف سمعی و بصری چه در ناحیه مسائل سیاسی و اجتماعی و چه مهم‌تر از آن در مسائل ایدئولوژی و تفکر اسلامی، حزب تلاش گسترده‌ای داشته، امروز  نوار درس‌هایی که در باب مسائل فکری، اسلامی که به وسیله مسئولین حزب از جمله مرحوم دکتر بهشتی و دکتر باهنر داده شده است درس‌هایی که می‌‌توان به مردم داد، به هرحال کارنامه قابل عرضه ای است که تلاش مخلصانه برادران ما به دنبالش بود و هم در میدان، قربانی‌هایی که این انقلاب گرفته، خوشبختانه حزب یک کارنامه قابل عرضه ای دارد. از همین شورای مرکزی که ملاحظه می‌فرمایید که طبق اساسنامه ما ۳۰ نفر شورای مرکزی ما هستند ما از سی نفری که داشته‌ایم تاکنون ده نفر شهید شدند، ده شهید ما داریم که از جمله این شهدا شخصیتی مثل مرحوم دکتر بهشتی هست، البته بعد برادران دیگری را از داخل حزب به جای آن ده نفر آوردیم و وارد حزب هستند و مشغول فعالیت می‌باشند.

دشمن هم سهم وافری از حملات خودش را به ما داد، از این هم خوشحالیم، ما چون از اول اعلام کردیم که

مسئولیت و رسالت حزب این است که بتواند تفکر درست اسلامی را به زوایای جامعه برساند همیشه احساس می‌کردیم که نبودن تشکیلاتی که فکر صحیح را همه جا منتشر کند یک خلأ در جامعه است. حزب را اصلاً با این انگیزه شروع کردیم.

ما فکر می‌کردیم که حزب همیشه مثل رگی که خون را به همه جای بدن می‌رساند، فکر صحیح را به همه جای این جامعه برساند، دشمن هم خوب فهمید و زود فهمید که حزب چقدر اگر به این نقشش بتواند برسد، حساس و برای او خطرناک است لذا از اوایل پا به پای حمله به جمهوری اسلامی حمله به حزب جمهوری اسلامی هم آغاز شد؛ حرف‌ها زدند که من دیگر نمی‌خواهم تکرار کنم که ملالت آور است: انحصارطلب و چه و چه و عجیب این است که در زمانی به ما حزب حاکم می‌گفتند که ما در همه کابینه آن زمان سه نفر وزیر نداشتیم و در ارگان‌های اجتماعی هیچ شاغلی نداشتیم.

آن روز به ما می‌گفتند حزب حاکم و انحصارطلب و همین‌طور ادامه داشت امروز هم این برادرانی که هستند در حضور حضرت‌عالی همه شان هم برای کار آماده هستند هم برای شهادت آماده هستند و هم برای شنیدن فحش‌ها و تهمت‌ها آماده هستند، علتش هم اینست که احساس می‌کنند که این کار یک وظیفه است و دنبال این کار هستند.

ما امروز خدمت حضرت‌عالی رسیدیم، ما همیشه حضرت‌عالی را پدر و مراد و مرجع تقلید و ولی امر خودمان می‌دانیم. فرصتی است که حضرت‌عالی نصیحتی بفرمایید و راه آینده ما را روشن‌تر بفرمایید از آنچه که تا به حال گذشته است.

 پس از سخنان حجت‌الاسلام خامنه‌ای، امام خمینی رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران بیاناتی ابراز فرمودند؛ متن سخنان امام امت به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

من گاهی فکر می‌کنم که از اولی که این نهضت شروع شد باید گفت مبدأ از ۱۵ خرداد بود، تا حالا هر قصه‌ای که واقع شده است و هر چیزی که ما از دست دادیم، آیا ما در ازایش دریافتی کرده‌ایم یا نه، مثلاً آن وقتی که قبل از ۱۵ خرداد که خوب یک اجتماع کوچکی بر مخالفت با آن چیزهایی که آن وقت واقع شده بود، آن وقت اگر چنانچه شاه مخلوع به ما یک روی خوش نشان می‌داد این انقلاب حاصل نمی‌شد. اگر قبول می‌کرد ما مسائل خیلی بزرگی آن‌وقت نداشتیم.

منافع بزرگ خون شهدا

اگر آن وقت قبول می‌کرد آن‌ها را، خوب، قهراً سست می‌شدند آن‌هایی که چیز بودن و نمی‌رسید به این مسئله، آن سختی‌هایی که آن‌ها کردند که حالا من می‌خواهم یکی‌یکی آن‌ها را بگویم یادم نیست و طولانی هم هست در ازای آن فشارها و گاهی آن فحاشی‌هایی که می‌آمدند و خصوصی پیش آقایان می‌آمدند البته من راهشان ندادم اما یک وقت آمدند گمان می‌کنم آن وقتی بود که مرحوم آقای حکیم یک تلگرافی کرده بود. آن‌ها می‌خواستند جلو بگیرند از جواب آمدند گفتند که چندنفری هستند می‌خواهند بیایند از طرف دستگاه شما را ببینند. من گفتم با آن‌ها ملاقات نمی‌کنم از باب این‌که این‌ها اشخاصی هستند که اگر بیایند یک چیزی اینجا بگویند دروغ می گویند و من ملاقات نمی‌کنم، لکن با بعضی از آقایان دیگر هم ملاقات کرده بودند و آن آقایی که با او ملاقات کرده بود عصر همان روز آمد باحال وحشتناک پیش من، گفت که این‌ها آمدند و می‌گویند که ما می‌ریزیم در منزل‌های تان اگر جواب آقای حکیم را بدهید می‌ریزیم در منزلتان خودتان را چه می‌کنیم زن‌هایتان را چه می‌کنیم و بعضی حرف‌های اراذلی و حالا باید چه بکنیم؟

گفتم شما هم باور کردید حرفشان را (گفت خوب ما چه بکنیم؟) من همان وقت بلند شدم و جواب آقای حکیم را دادم، اگر آن وقت من این‌ها یک روی خوش نشان می‌دادند چه می‌کردند با ما؟ یک بهره‌ی حسابی نمی‌توانستیم برداریم، منتهی نمی‌شد به اینجا و اگر ۱۵ خرداد پیش نیامده بود و آن کشتار ناهنجار و ظلم و ستم بزرگ واقع نشده بود باز ممکن بود منتهی به این مسائل نشود.

در هر قصه که واقع می شد یک بهره‌ای قهراً برداشته می‌شد اگر چنانچه ۱۷ شهریور آن مسایل واقع نمی‌شد و آن موقع گذاشته بودند مردم صحبت‌هایشان را می‌کردند منتهی به این نمی‌شد که باید برود، یا آن‌ها یک چیزهایی که آن‌ها می‌خواستند آن‌وقت و شاید یک چیزهایی خیلی مهمی هم نبود یا شاه معدوم می‌گفت که من حاضرم عمل کنم به قانون اساسی و چه بکنم خب این صحبت‌ها پیش نمی‌آمد، لکن آن شرارتی که آن‌ها کردن در مقابلش بهره‌اش این بود که منتهی شد به سقوط- سقوط شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله در هر قصه که پیش آمد به ما صدمه وارد شد در ازای او ما یک بهره خوبی برداشتیم. شما می‌بینید، در زمانی که مرحوم آقای بهشتی زنده بودند چه وضعی پیش آوردند. این اراذل ایشان را یک چهره دیگری نشان داده بودند که آن روز در خیابان‌ها بر ضد ایشان تظاهر و صحبت می‌کردند و نمی‌دانستند.

تبلیغات اراذل علیه بهشتی مظلوم و حزب

قصه را، شهادت ایشان اسباب این شد که یک بهره بزرگی ما برداشتیم و آن این‌که ثابت شد که آن کار آن‌ها انحرافی بوده است و همان طور هر قصه‌ای که این‌ها خواستند از آن بهره‌برداری کنند ما بهره‌برداری کردیم و البته خیلی خسارت به ما وارد شد، لکن خسارت در مقابل اسلام یعنی ما مقصد داشتیم، هدف داشتیم و هدف ما هدف الهی و روحی بود. افرادی را که از دست می‌دادیم البته مهم بودند، البته در راه هدف، اگر بهره‌برداری برای هدف بود، ارزش داشت و ما بهره‌برداری کردیم برای هدف اگر این مسایل واقع نشده بود شما و حزب شما هم می‌دانید چه جوری بود وضعش بین مردم، شماها را یک صورت کریهی، حزب حاکم الآن هم دارند در خارج حزب حاکم، حزب حاکم می‌گویند و شماها را در رأس حزب هستید یک صورت مشوهی آن‌وقت نشان می‌دادند و شاید مردم غیر آگاه و همه قبول می‌کردند که مسئله این است و این‌ها هستند که دارند انحصارطلبی و این‌ها هستند که دارند همه چیز را برای خودشان چه می‌کنند.

این‌ها هستند که دارند اسلام را چه می‌کنند. از این مسائل پیش می آوردند. لکن هر ضرری که به ما وارد شد یک نفعی هم پهلویش بود بزرگ‌تر، یعنی ما عمده نظرمان این بود که برای اسلام نتیجه بگیریم، ما می‌خواستیم بهره‌برداری برای اسلام بکنیم. ۱۵ هزار جمعیت در ۱۵ خرداد از دست مسلمانان آن‌طور که می‌گفتند رفت و این نیروی بزرگی بود برای اسلام، لکن در ازای او یک ظلم ۲۵۰۰ ساله و ستم ۲۵۰۰ سال مبدأ این خرابی و بعد تلف شدن او داشت.

یا ۱۷ شهریور که امروز است، خوب آن صدمه وارد شد به ایران و اشخاصی، شاید خیال می‌کردند دیگر مسئله تمام شد، لکن بهره‌ای که اسلام از این برداشت، همان بهره‌ای بود که در صدر اسلام از کشتن سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه برداشته می‌شد.

آن‌هایی که توجه به مسائل معنوی ندارند، در آن وقت اگر مثلاً کسانی بودند می‌گفتند که سیدالشهداء آمد اینجا و چرا آمد خوب چرا آن‌وقت می‌گفتند مقدس هایی که در آن وقت بودند، این‌ها را چرا می‌گفتند، خوب چرا رفت، چرا بچه‌هایش را برد؟ اول هم از ایشان سوال می‌کردند که چرا این‌ها را می‌برید؟ شهادت سیدالشهدا که در اسلام بسیار ناگوار بود چون در راه عقیده و مقصد بود و عقیده را پیش برد یعنی همان شهادت بساط بنی‌امیه را پیچید به هم و از بین برد و تمامش کرد و در هر موقعی هرچه واقع شد خدای تبارک و تعالی یا در این مواقفی که برای ما پیش آمد خدای تبارک و تعالی یک چیز زیادتری نصیب ما کرد. قهراً بدون این‌که دیگر محتاج باشد به این‌که تبلیغات اطرافش بشود.

 خون بهشتی و شهدای مظلوم و افکار مردم را تغییر داد

(و شما دیدید صبح آن روزی که مرحوم آقای بهشتی و آن هفتاد نفر مظلوم در آنجا، آن‌طور به وضع فجیع شهید شدند مردم فرق کردند، یک دفعه تمام صحبت‌ها برگشت.) همان هایی که بهشان تزریق کرده بودند که این آدم چطور و کذا و کذا است و آن‌طور برای ایشان شعار ضد ایشان می‌دادند، یک‌دفعه شعارها برگشت و به نفع ایشان یعنی به نفع اسلام شد. حزب شما هم معرفی اش آن‌طوری که در آن وقت می‌کردند همین طورها بود که حزبی است که حزب حاکم و انحصارطلب و کذا و کذا و چنان، البته من تمام افراد حزب را که من نمی‌شناختم و نمی‌شناسم لکن (افرادی که این حزب را ایجاد کردند خوب من می‌شناختم. من آقای خامنه‌ای را بزرگش کرده‌ام، من آقای هاشمی را بزرگ کرده‌ام، من آقای بهشتی را بزرگش کرده‌ام)

انحصارطلبی خوب و بد

دیدم من از اول تا آخر بسیار از این‌ها را خوب می‌شناختم که این‌ها اشخاصی نیستند که نه انحصارطلب به آن معنایی که آن‌ها می‌گویند (البته انحصار به این معنا که باید اسلام باشد، غیر اسلام نباشد ما همه ما انحصارطلبیم و اسلام اصلاً این‌طوری است) پیغمبر اسلام هم (لااله‌الاالله) بین انحصارات دیگر یعنی فقط همین، دیگر غیر از این نه،

(ما هم حرفمان این است که فقط اسلام غیر از این نه، این انحصاری که می‌گویند اگر این است، مسلمین هم انحصارطلبند پیغمبرها هم همه انحصارطلب بودند و خدای تبارک و تعالی هم انحصارطلب بود. انحصار این صحیح است (انحصارطلبی فی نفسه یک امر فاسدی نیست که هر انحصارطلبی فاسد است، انحصار که بخواهد همه چیز را به نفع مادیت تمام بکند برای خود آدم باشد، این انحصارطلبی فاسد است).

البته اگر چنانچه شما و ما و هر کدام این‌ها بخواهیم بهره‌برداری برای خودمان بکنیم از این شهدایی که خون خودشان را دادند، ما هم انحصارطلبی به آن معنایی فاسدش هستیم اما من که شماها را می‌شناختم و می‌دیدم که این‌طوری نیست مسئله و مقصد شما اسلام است.

من گاهی هم به اشخاص می‌گفتم که صحیح نیست در هر صورت (شهادت آقای بهشتی و این هفتاد نفر مظلوم یک‌دفعه متحول کرد مردم را به این‌که کم‌کم بیدار شدند،) الآن بعضی از آن اشخاص که در آن وقت چیزهایی مثلاً می‌گفتند برگشتند و پشیمان شدند و اظهار ندامت می‌کنند و توبه می‌کنند و مثل قضیه تائبین شده است، الآن و هر قصه‌ای که واقع می شود این‌طور است.

آقای قدوسی خدا رحمتش کند خوب من می‌شناختم چه آدمی است و چقدر به این آدم چیز کردند که مردم را دارد چه می‌کنه و می کند، چه می‌کند فلان و من می‌دانستم چه آدمی است محتاط در احتیاط، حتی در این مالیات آن‌قدر ازش شکایت می‌کردند که این آقا احتیاط می‌کند نمی‌گذارد یک چیزی را که باید خرج کرد خرج کرد.

لطف بزرگ خدا بود که….

لکن وقتی که به شهادت رسید یک دفعه یک دسته بیدار شدند که این‌ها یک همچه افرادی را دارند شهید می کنند،

این‌ها هر نفری از ماه‌ها و شما را شهید بکنند به نفع اسلام است و ما از این خوفی نداریم و به ضرر آن‌هاست.

اگر این‌ها از روی عقل عمل کرده بودند و آن طوری که بعضی جبهه‌های سیاسی عمل می‌کنند و آن‌ها هم مثل همین‌ هایند اگر این‌ها از روی عقل عمل کرده بودند، حالا هم رئیس جمهور همان بود و هم آن وکلایی که فاسد بودند همان جا بودند. همان‌جا بودند و می‌توانستند که به تدریج کم‌کم بکشانند این جمهوری اسلامی را به مسائل غربی، همه هم رو به غرب نماز می‌خواندند. لکن خدا خواست این که این‌ها نتوانند خودداری کنند و سیاست را نمی‌فهمیدند، نمی‌فهمیدند که چه جور باید رفتار کرد، ملت را نشناخته بودند، اسلام را توجه بهش نداشتند، ملت مسلم را نمی‌دانستند یعنی چه، این بود که دست‌پاچه شدند و زود خودشان را لو دادند. آن‌طور هر صحبتی کرد که کردند لو دادند، یک قدری پایشان سست شد. تا وقتی که واقعاً قیام کردند و عرض می‌کنم که معلوم شد که این‌ها با کی ها مربوطند و از کجا آمدند و با کی روابط داشتند و چی بوده و خودشان خودشان را از بین بردند.

خدای تبارک و تعالی گاهی این‌طور می‌کند که یک کسی خودش خودش را زمین بزند مثل آن که روی شاخه نشسته بود و پایینش را اره می‌کرد این‌طور شد که خودشان، خودشان را از بین بردند و برای ما همه این‌ها صلاح بود یعنی انسان می‌فهمد که خدای تبارک و تعالی عنایت دارد به این ملت با شهادت همان طوری که عنایت به اسلام داشت با شهادت بزرگان ما، اسلام را بزرگ کرد حالا هم همین‌طور است که خدای تبارک و تعالی عنایت به این کشور دارد و با دست دشمن ها این اسلام و این کشور را دارد حفظ می‌کند به دست خود آن‌ها، به دست خود آن‌ها خودشان را رسوا می‌کند و آن راهی که آن‌ها پیش گرفته بودند که ما را منحرف کنند و ببرند آن طرف با دست خودشان راه خراب شد. این از چیزهایی است که ما تدبیر نمی‌توانیم بکنیم، خداست که این‌طور تدبیرها را می‌کند و ما دلمان بسته از به این مبدائی که آن همه چیزها در دست اوست و آن چیزی که می‌خواهم به شما آقایان بگویم این‌ها از اول معلوم شد که:

مأموران دولت‌های بزرگ در لباس‌های روحانیت و ملیت بنای شیطنت داشتند همان طوری که دولت‌های بزرگ این‌طور هستند، آن‌ها یک دفعه یک کسی را نمی‌آورند خلق‌الساعه در اینجا بگذارند که این کار انجام بدهد، آن‌ها از اولی که نقشه استعمار همه جا را کشیدند در هر جایی ماموریتی دارند، بسیار مقدس، بسیار خوب در لباس ملیت در لباس روحانیت در همه چیزها دارند، آن‌ها یک وقت آدم می‌بیند که این آدمی که سی سال می‌گفت که ای ملت ملت کذا، یک وقت بختیار از کار درمی‌آید، باید خیلی توجه به این معنی داشته باشید که این‌ها از آن‌ها چیزی نباشد درش آن‌ها باشد، ممکن است یک وقت یک جمعیتی را منحرف کنند با تبلیغات و با چیزها یواش یواش منحرف کنند و ممکن است وقتی که از انحراف عاجز شدند دست به انفجار بزنند.

انفجار نشان یاس دشمن است

یا انحراف است یا انفجار، الآن این‌ها هم مأیوس اند از این‌که ملت ایران را این‌ها بتوانند منحرف کنند، این‌ها هر کاری کردند ملت ایران فهمید این‌ها منحرف هستند، هر صحبتی کردن انحرافشان معلوم شد و الآن مأیوس‌اند از این‌که بتوانند به‌طور سیاسی عمل بکنند، به طور سیاسی که ازش بهره‌برداری سیاسی بکنند از ایران، این‌ها همه شان دیگر مأیوسند، آمریکا هم مایوس است، البته آمریکا برای درازمدت تا ۲۰۰ سال بعد هم ممکن است نقشه هایی دارد، اما این‌هایی که به‌طور بچگانه دارند عمل می کنند این‌ها دیگر کارشان همه‌چیز تمام شد، اما وقتی کارشان تمام شده مایوس از همه جا شدند مثل همان گربه‌ای که به شیر می‌پرد وقتی مأیوس شد، همان کار را می کند الآن این‌ها دارند کارهای مأیوسانه می‌کنند و می‌بینند خودشان چیزی نیستند، می‌گویند خوب حالا که ما نیستیم این‌ها هم نباشند، چنانچه من به آقای رفسنجانی این را مکرراً گفته‌ام که شما باید این یکی از مسائل مهم است، مجلس الآن یکی از مسائل مهم است و حتماً بدانید هدف است مجلس از اول هم بوده، مجلس هدف است و شما باید آنجا را یک اشخاصی که می‌خواهند حفاظت آنجا را بکنند یک اشخاصی باشند که صد درصد بشناسید این‌ها را، بدانید که این‌ها که می‌خواهند حفاظت کنند چه اشخاصی هستند یا همان که آدم را می‌خواهد حفاظت کند، همان است که فاجعه به بار می آورد.

در هر صورت درعین حالی که ما

هر قضیه‌ای انجام گرفت و انجام بگیرد به نفع اسلام به نفع ملت مسلمان ماست، لکن ما هر یک از شما را لازم داریم هر یک از شما لازم است برای این مملکت، رفتن هر یک از شما فاجعه است.

آن‌ها که رفتند فاجعه بود، بهره‌برداری هم شد، ماها برویم همین است، لکن باید ما نگذاریم این‌طور بشود.

من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همه آقایان را می‌خواهم و من امیدوارم روزنامه شما که حالا دیگر آن مسائلی که قبل بود دیگر ندارد و یک روزنامه‌ای باشد که هدایت کند مردم را هادی باشد برای همه روزنامه‌ها، باید همین‌طور باشد و شما هم موفق باشید که روزنامه تان یک روزنامه اسلامی و آبرومند مفید برای جامعه اسلامی و برای کشور اسلامی ما ان شاء الله تعالی باشد.

تصاویر ضمیمه