صبح جمعه، در خانه بودم. ساعت ده ونیم به دانشگاه، برای اقامه نماز جمعه رفتم. اطلاع یافته بودم، کسی شبیه به حادثه تبریز، قصد سوئی دارد. احتیاط میکردم؛ معمولاً در نماز جمعه ضدگلوله میپوشم.
ناشناس معممی، بهعنوان دادن وجوه شرعی، پیش من آمد، البته ایشان قصد سوئی نداشت، ولی کار، خلاف احتیاط بود و ممکن بود، شبیه آنچه در تبریز پیش آمد، پیش آید.
در نماز جمعه تبریز شخصی که نارنجک به خود بسته بوده، به آیه الله مدنی بین دونماز نزدیک میشود و به ایشان میچسبد و با انفجار نارنجک، خودش کشته و آیه الله مدنی و شش نفر از مردم شهید و عدهای زخمی میشوند. این شخص از مجاهدین خلق بوده. جنایت بزرگی است و تأثیری عمیق در منفورتر شدن ضدانقلاب دارد.(1) در آن لحظه رئیس شهربانی، گروهی از پرسنل شهربانی را که عازم جبهه بودهاند، معرفی میکرده.
احمد آقا، تلفنی اطلاع داد که آیه الله [علی] مشکینی را موقتاً برای نماز جمعه تبریز در نظر گرفتهاند. آقای مشکینی، با روحیه فداکاری پذیرفتهاند. عصر در مجلس، [جلسه] شورای عالی دفاع داشتیم. از تأخیر عملیات مقرره ناراحت بودند. گفتند سپاه آماده نبوده. سرهنگ معینی پور را بهعنوان فرمانده نیروی هوائی تعیین کردیم و سرهنگ [جواد] فکوری را مشاور ستاد. سپس جلسه مشورتی داشتیم. احمد آقا هم در هر دو جلسه شرکت داشت. بحث درباره کیفیت مبارزه با تروریسم و پذیرش توبه بود. ساعت دوازده شب، در همان مجلس خوابیدم. اخبار ساعت دوازده شب را گرفتم.
******************************************************
1- آیت الله اسدالله مدنی در یکی از روزهای سال ۱۲۹۲ در آذرشهر به دنیا آمد که بعدها خدمات گرانقدری به اسلام و مسلمانان کرد.
آیت الله مدنی در چهار سالگی مادر خود را از دست داد و هنوز شانزده سال بیشتر نداشت که پدرش نیز درگذشت. سید اسدالله در آن سنین نوجوانی مسئولیت اداره زندگی را به عهده گرفت.
وی در اوایل جوانی بود که به سلک طالبان علم و کمال راه یافت، هر چند در زمان حیات پدر خواندن و نوشتن را در حد ابتدایی زمانی که سید برای تحصیل علم تصمیم به هجرت گرفت، اسلام و روحانیت روزگار سختی را میگذراندند، از یک سو رضاخان پهلوی در اوج قدرت و استبداد، فعالیت علمای اسلام را محدود ساخته بود و از سویی دیگر ظهور روشنفکران غربگرا و سرسپرده به فرهنگ بیگانه در ایران، عرصه تلاش برای تبلیغ احکام و ارزشهای اسلام را تنگتر کرده بود.
آیت الله مدنی چهار سال در محضر امام خمینی (ره) حضور یافت و از دروس فلسفه، عرفان و اخلاق ایشان بهره فراوان برد و همین درس نیز موجب گشت، امام (ره) را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بداند و عشقش نسبت به ایشان فزون یابد.
آیت الله مدنی به جهت خلاقیت و در عین حال متانت خویش همیشه مورد توجه اساتید حوزه علمیه نجف بود و به دستور آیت الله سید محسن حکیم در دروس مختلف تدریس میکرد. او هنوز چند سالی از حضورش در نجف اشرف نگذشته بود که از اساتید بزرگ در حوزه علمیه نجف به شمار رفت.
در مدرسه طالبیه تبریز فرا گرفته بود، اما مرگ پدر و گیردار مشکلات زندگی مدتها او را از این راه باز داشت.
ماجرای شهادت آیت الله مدنی به دست منافقان
منافقین روز ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ او را مانند حضرت علی بن ابیطالب در محراب به شهادت رساندند. آیت الله مدنی همانند تمام نماز جمعه ها، بعد از خطبهها شروع به نماز خواندن کرد که در آن لحظه یکی از حضار و نمازگزاران به ایشان نزدیک شد. حجت الاسلام والمسلمین اترابی چهرگانی که این صحنه را شاهد بود در این باره میگوید:
«من در نماز جمعه بودم. شاید ده قدم با آیت الله مدنی فاصله داشتم ایشان پس از اتمام نمازهای جمعه، همیشه استحبابات نماز ظهر و عصر را هم میخواندند. وقتی که میخواستند شروع به نماز کنند، ناگهان یکی از افراد که به ظاهر قصد دادن وجوهات شرعیه به آیت الله مدنی را داشت، به ایشان نزدیک شد و در یک لحظه با انفجار خود آیت الله مدنی را به شهادت رسانید».
چه کسی آیت الله مدنی را به شهادت رساند؟
فرد مزبور مجید نیکو بود. روزنامهی جمهوری اسلامی در ۲۱ شهریور ۱۳۶۰، شهادت آیت الله مدنی را این گونه گزارش کرد. مقارن ساعت ۴۰: ۱ بعدازظهر، هنگامی که آیت الله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده یکی از روحانیون تبریز مشغول سخنرانی بود، شخص ناشناس به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالی که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان مینماید، وی را ترور میکند. بنا به گفتهی شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی هم روی میدهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین میافتد و چندین نفر هم مجروح میشوند. ضارب نیز متلاشی میشود. در این حادثه، حدود بیست الی سی نفر مجروح شدند که به بیمارستانهای تبریز منتقل شدند.