در منزل ماندم. مطالعه و راه رفتن در حیاط منزل و ملاقات های خصوصی، وقتم را گرفت. به ملاقات امام رفتم و برای مصرف شدن چهار میلیون دلار ازسهم امام و خمس برای جهاد و هلال احمر و شیعیان لبنان و سوریه که توسط یک شیعه لبنانی پرداخت میشود، اجازه گرفتم.
بعداز ظهر، به دفتر مشاورت امام، در ستاد مشترک رفتم، آنها اصرار دارند که من بیشتر به آنجا بروم تا ارتشیها به اهمیت دفتر و توجه مسئولان به آن، توجه داشته باشند.
به مجلس رفتم. هیأت مأمور رسیدگی به وضع خریدهای اسلحه آمدند و درباره ادامه کارشان مشورت کردند. و به تعقیب نظراتی که داده بودند، اصرار داشتند.
از کارخانه شیشه مینا هم آمده بودند و از دخالت مسئولان بانک صادرات، در امورکارخانه که دادن وام را معلق به رفتن مدیر عامل کارخانه کرده بودند، شکایت داشتند.
بعد از نماز، به دفتر رئیس جمهور رفتم و در جلسه شورای عالی دفاع شرکت کردم. آقای ظهیرنژاد از ضربهای که در شیاکوه خوردهایم، انتقاد میکرد وضعف های نیروی زمینی را مطرح نمود. درباره عملکرد نیروی دریایی، بحث شد و قرار شد هفته آینده بیایند و توضیح دهند. درباره مذاکره با ترکیه در رابطه با اخباری که از منابع مختلف، مبنی بر اجتماع ضدانقلاب سلطنت طلب، درنزدیکی مرزها میرسد، قرار شد توضیح بخواهند. در خاتمه جلسه به دیدن پدر ومادر آقای خامنهای که از مشهد آمده بودند، رفتم. سپس با آقای [علی اکبر] ولایتی درحضور آقای خامنهای جلسهای داشتیم که در امور خودش مشورت داشت و برای خواب به مجلس رفتم.