خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1360/کتاب «عبور از بحران»
چهارشنبه 31 تیر20 رمضان - 22 جولای
اول وقت سر کارم بودم. آخر شب خبر تصرف بیاره را دادند؛ شهر کوچکی از عراق که درمرز به تصرف نیروهای ما در آمده، ولی هنوز کاملاً تائید نشده و معلوم نیست، مسلطبرجادههای شهرند یا داخل شهر. به هر حال نقطه عطفی در جنگ است و شروع پیشروی درخاک عراق، مهم است.
خبر از حمله تروریستها به آقای نجفی معاون وزارت آموزش وپرورش رسید که به ایشانصدمهای نخورده، ولی محافظش مجروح شده. تروریسم برای اخلال در امر انتخابات، اوج گرفته است.
اطلاع رسید که نقشه ایجاد انفجاری در مجلس را دارند. دستور مراقبت شدید دادم. آقایانمدرسی زاده و زرینی آمدند و درباره وفاداری قشقائیها و لزوم مراعات آنها، مذاکره کردند. گفتم قبلاً قرار بود که سرانشان بیایند تهران، زیر نظر باشند. اینها میگفتند لزومی ندارد، همان جا خدمت میکنند.
ساعت ده صبح، در دفتر آقای رجائی در جلسه شورای عالی امنیت شرکت کردم.گزارشات اقدامات ضد تروریسم را دادند. پیروزیهای زیادی بدست آمده. به گروهک پیکارضربه شدیدی وارد شده و دیگران هم مقاومتشان را از دست دادهاند، تصمیماتی دربارهکیفیت برگزاری انتخابات و برخورد با مخالفان اتخاذ شد. از شورای عالی قضائی، سپاه،اطلاعات، وزیر کشور و نخست وزیر هم حضور داشتند. نماز ظهر را همان جا خواندیم و برایاستراحت به خانه آمدم.
عصر به زیارت امام رفتم و از ایشان تقاضا کردم که بیانیهای در تشویق مردم، جهت شرکتدر انتخابات بدهند. موافق نبودند. قرار شد فکر کنند و تصمیم بگیرند. برای استفاده از مبلغی از سهم امام، که برای حزب جمهوری رسیده بود و چک به نام امام نوشته شده بود، از ایشان امضا گرفتم. علی اخوی زاده را که از جبهه آمده بود، همراه با پاسداران به دستبوسی امام بردم.
افطار را در خانه بودم. شب فتوحی همسایه آمد و از اینکه بنیاد مستضعفان فشار آورده کهمنزلهای توقیفی شهرام سیاح را - که در اختیار ایشان است - بگیرد وحشت داشت وکمک میخواست و با اینکه از جبهه ملی بوده، مدعی است با بختیار مخالف است. از طرف بنیاد هم آمده بودند و میخواستند، من کمک کنم که خانهها تخلیه شود.
خانم دکتر منصوریان هم شب آمد و خواستار کمک در رفع مصادره اموال شوهرش بود.