خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶ / کتاب «سردار سازندگی»
اصرار کردم که زنها هم به بقیع بیایند، قبول کردند و ...
چهارشنبه 6 اسفند 1376// 27 شوال 1418 // 25 فوریه 1998
با پذیرفتن توافق بین کوفی عنان، [دبیرکل سازمان ملل] و عراق از سوی شورای امنیت، آرامشی بر فضای بینالمللی بهوجود آمده و اعلان نظر اتحادیه اروپا، مبنی بر شروع مذاکره در سطح وزیران با ایران هم گامی به سوی همکاری ما با اروپا برداشته شده است.
ابتدا به قبرستان بقیع رفتم. وارد محوطه جای گنبد شدیم و کنار قبرها نشستیم. زیارت جامعه و دعای دیگر و زیارت امینالله توسط آقایان ایرانمنش و دعایی قرائت شد. خبرنگاران فیلم و عکس تهیهکردند. خانمها پشت دیوار مانده بودند؛ به آنها اجازه ورود نمیدهند. به متصدی بقیع گفتم، موافقتکندکه وارد شوند؛ نپذیرفت وگفت، حرام است. گفتم، حرام نیست. باز هم نپذیرفت. اصرارکردم؛ تلفنی با مقامات بالا صحبتکردند و بالاخره موافقتکردند. باعث خوشحالی زائدالوصف همراهان و خانمها شد. آنها هم بر سر قبرها رفتند. سفیرمان و دیگران میگویند، در تاریخ جدید بقیع بیسابقه است. در بخشهای دیگر بقیع هم گشتیزدیم و فاتحهخواندیم.
قبر عثمان را هم مثل قبور ائمه ما به حالت خاکی نگه داشتهاند. دلم بر غربت قبور ائمه بقیع سوخت. چهار امام! امام حسن (ع)، امام سجاد (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و به قول آنها قبر حضرت فاطمه، دختر عموی پیغمبر (ص)، در محدوده گنبد، توسط وهابیها تخریب شده، فقط صورت قبری دارند. در محوطه خاکی، مقداری از سنگریزهها را از روی قبر ائمه برداشتم ودر جیبم ریختم؛ دیگران هم چنینکردند.
در قبرستان بقیع، هنوز جنازه دفن میشود و تنها مقبره مدینه است. همه مردهها را اول به حرم شریف میبرند و نماز برآنها میخوانند و سپس به بقیع میبرند؛ گویا دارویی بر آنها میزنندکه اجساد زودتر بپوسند تا بتوانند مردههای جدید را دفنکنند.
از آنجا به مرکز طبع و نشر قرآنکریم رفتیم. توضیحات دادند. مرکز عظیمی است، با هزار و 800 کارکن و ظرفیت چاپ 30 میلیون نسخه قرآن در سالکه معمولاً 10 میلیون نسخه در سال چاپ میکنند. گفتند تمامی آنها را مجانی به مسلمانان سراسر جهان میدهند. یک مجموعه نوارپُرکنی مدرن دارند که نوارهای قرآن پُر میکنند و به مسلمانان هدیه میکنند. قرآن را با 20 ترجمه از زبانهای زنده دنیا چاپکردهاندکه نمونهای از همه آنها را به من هدیهکردند.
از سالن بزرگ چاپخانه بازدیدکردیم. ماشین بزرگ چاپ را از نزدیک دیدم؛ شایسته تحسین است. عمده کارگران از کشورهای دیگر هستند. با یک کارگر فنی بنگلادشی صحبت کردم؛ گفت، سه سال است که اینجا کار میکند و 400 ریال سعودی حقوق میگیرد. اصولاً کارهایکارگری، اکثراً توسط خارجیها انجام میشود. در دفتر یادبودشان از کار مهمشان تجلیلکردم.
پس از تجدیدوضو در دفتر رئیسمجتمع، برای دیدن سایر بقاعمتبرکه به مسجد ذوقبلتین رفتیم. دو محراب مقابل یکدیگر در شمال و جنوب مسجد، درست در محراب سوی مسجدالاقصی است. به خطوط عربی، فارسی و اردو، اشاره به تغییر قبله به سوی کعبه کردهاند. نماز هدیه مسجد را خواندیم. به محل مساجد شیع مساجد فتح و سلمان و علی و ابوبکر و عمر و فاطمه و .... رفتیم.
در مسجد فتح، نماز هدیه خواندیم. چند زن مصری هم آنجا بودند. گفتند، ساکن مدینهاند. درب مسجد حضرت زهرا را مسدودکردهاند. از آنها خواستمکه بازکنند. مسجد ابوبکر را بهکلی خرابکردهاند. گفتند، برای تجدید بناست. این مساجد در منطقه جنگ خندق واقعاند. توضیحاتی دربارة صحنه جنگ دادند؛ چون آثاری از خندق نمانده است، قابل تطبیق نبود. آقای مولوی اسحاق مدنیکه همراه ما است، گفت در آن موقعکه در مدینه تحصیل میکرده، آثاری از خندق بوده، ولی فعلاً آنجا تبدیل به منطقهمسکونی شده است.
از آنجا به مسجد قُبا رفتیم. در نماز ظهر آنها شرکتکردیم. به امام مسجد اقتدا نمودیم. بعد از نماز با امام مسجد در محراب احوالپرسی و مذاکرهکردیم. استاد قرآن دانشگاه شرعی است. حافظ قرآن است و لحن ترتیل خوبی دارد. آزمایش حفظ قرآن از ایشان نمودم؛ دو آیه شبیه به هم در سوره توبه: «ولالجیک اموالهم داد لاریم» را که چند اختلاف جزیی دارند؛ گفتم بخواند؛ به خوبی خواند و متوجه تفاوتها بود.
از آنجا به مسجد جمعه و سپس به منطقه اُحُد رفتیم. پس از زیارت قبور شهدای اُحُد از پشت پنجرهها - درب محوطه قفل بود- توضیحاتی شنیدیم، دربارة صحنه جنگ اُحُد و تنگه معروفی که کفار از آن به عقبه مسلمین حمله کردند، ولی چند نظر در محل تنگه بود که به نتیجه نرسیدیم. خسته بودیم. به هتل مراجعتکردیم.
بعد از ناهار و استراحت و مطالعه گزارشها، برای بازدید از طرح اصلاح و تکمیل حرم شریف ابتدا بیرون شهر رفتیم. در کنار مدینه الحجاج از نیروگاه و بخش سردکردن آب برای تهویه حرم بازدیدکردیم. هشت نیروگاه مولد برق به ظرفیت 20 مگاوات برای احتیاط دارند و آب سرد شده را از آنجا از طریق لوله به منطقه حرم میفرستند. لولههای رفت و برگشت از درون تونل عظیم و وسیع زیرزمینی عبور میکند.
از زیرزمین خیابان سلام، به سوی حرم آمدیم؛ گفتند نُه کیلومتر است. به پارکینگ بسیار عظیم و مدرنی منتهی شدکه زیر منطقه حرم، در دو طبقه با گرانیت و زیبا و پُرخرج ساختهاند. ظرفیت چهار هزار و 500 ماشین را دارد. در دفتر یادبود، این همت را تحسین کردم.
به هتل برگشتیم. جمعی از همراهان آمدند. دربارة اهمیت طرح توسعه حرم و نیز طرح توسعه اطراف بقیع صحبت کردیم؛ گفتند، حدود شش میلیارد دلار هزینه شده است. سرشب خاطرات دیروز را نوشتم. برای زیارت به حرم مطهر رفتم. نماز عشا را با آنها به جماعت خواندیم. بعد از نماز، به زیارت مختلف پرداختیم. تا حرم را خلوتکردند و سپس با آرامش زیارت را تکمیلکردیم. بخشهای دیگر از توسعه حرم را دیدیم. به هتل برگشتیم. گزارشها و خلاصه اخبار و روزنامههای تهران را از روی کامپیوتر خواندم.