دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۷۶// ۱۲ جمادیالاول ۱۴۱۸// ۱۵ سپتامبر ۱۹۹۷
ساعت ۴ صبح بیدار شدم. برای زیارت رفتم. پس از صبحانه، برای بازدید دانشگاه علوم پزشکی رفتیمکه آستانقدس در ۴۰ هکتار زمین میسازد؛ جای خوب، ۴۵ هزار مترمربع بنای بیمارستان، به علاوه ۱۳ هزار مترمربع برای دانشکده و ۵ هزار مترمربع برای آمفیتئاتر. من هم کمک زیادی کردهام. سالهای قبل ارز گرفته و تجهیزات را خریدهاند و منتظر تکمیل بنا هستند که هنوز چند سال دیگر طول میکشد.
برای دیدن آرامگاه فردوسی، به شهر قدیمی توس رفتیم. بخشهای مختلف آرامگاه و رستوران و موزه و فضای سبز را دیدم. جمعی از مردم که آنجا بودند، ابراز احساسات گرمی داشتند. سپس محل قبر [امام محمد] غزالی را که از اخیراً کشف شده و خرابههای ارگ و حصار قدیمی شهر مرو و بقعه هارونیه را دیدیم. مأموران میراث فرهنگی توضیحات کافی دادند.
به کارخانههای تولید ربگوجه فرهنگی و کنسانتره آب سیب، آب انگور و آب آلبالو رفتیم و از کارخانه نان رضوی، متعلق به آستانقدسکه همگی مؤثر است و نمایشگاه تولیدات دامی و کشاورزی و باغی و صنعتی آستانقدس را دیدیم؛ وسیع است. آقایان [علی] کریمی، [قائممقام آستان قدس رضوی]، [عبدالله کوپایی]، استاندار، [عباس واعظ] طبسی و مدیران توضیح میدادند. ناهار را در آستان خوردیم و خوابیدم.
عصر در صحن امام، اجتماع باشکوهی بود. آقای [واعظ] طبسی، [تؤلیت آستان قدس رضوی]، خیرمقدم گرمی گفتند و از کمکهای فراوان من به آستانقدس قدردانیکردند. من هم سخنرانی مفصلی دربارة انقلاب و امام رضا (ع) و حضرت زهرا (س) و پیشرفتهای خراسان و طرحهای عمده و خدمات آستانقدس ایرادکردم.
بعد از نماز به مرکز ورزشی آستانقدس رفتیم. استخر و سونا و... را دیدیم و مقداری شنا کردیم. برای شام و استراحت به اقامتگاه مراجعت کردیم. شب اولین قسمت سریال تنهاترین سردار را دیدم؛ دربارة امامحسن (ع) است.