یکشنبه 16 شهریور 1376 // 4 جمادیالاول 1418 // 7 سپتامبر 1997
اخوی محمد، [معاون اجرایی رئیسجمهور] آمد. از وضع دولت و تحرکات بعضی از وزرای جدید گفت. در مورد مسأله برنج مشورت کرد که تبدیل به مشکلی شده است. آقای [محمدرضا] نعمتزاده آمد، برای مشورت در مورد پذیرش سمت مدیریت [شرکت ملی] پتروشیمی، به معاونت آقای [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نفت]، که نظر مثبت دادم. گفت میخواهد با مرکز تحقیقات [استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام] همکاری کند.
آقای [محمود] محمدی عراقی، [رئیس سازمان تبلیغات اسلامی] آمد. از من خواست که یک درس دربارة فلسفه سیاسی اسلام شروع کنم و از افکار منفی نسبت به ولایتفقیه که در دانشگاهها و محافل نفوذ کرده است، اظهار نگرانی کرد و راه علاج خواست.
دکتر [عبدالله] جاسبی، [رئیس دانشگاه آزاد اسلامی] آمد. چند شماره از روزنامه جدیدش به نام «آفرینش» را آورد. گفت روزنامه دیگری به نام «شاپرک» هم به زودی منتشر میکنند و فکر تأسیس حزب دارد. از فشارهای احتمالی که در شرایط جدید بر دانشگاه آزاد اسلامی وارد شود، اظهار نگرانی کرد.
سلمانی برای اصلاح آمد. عصر آقای [سیدمحمد] میرمحمدی آمد. دربارة کار جدیدش در دفتر رهبری [= معاون نظارت و حسابرسی دفتر رهبر معظم انقلاب] توضیح داد و از تعویض معاونان در سازمان برنامه و بودجه گله کرد و خواست که به آقای [هاشم] رهبری، شغلی بدهم و نیز از جابجاییهای زیاد در دفتر ریاستجمهوری ناراحت بود.
آقای [غلامرضا] فروزش آمد. برای پذیرش شغل سفارت یا معاونت معدن وزارت معادن و فلزات مشورت کرد؛ گفتم هر دو خوب است، ولی تمایلش دومی است.
شب میهمان رهبری بودم. دربارة بنیاد تاریخ، دبیرخانه مجمع و بحث سیاستهای کلی و آییننامه [داخلی] مجمع و مسائل کشور و فرستاده اتحادیه اروپا صحبت کردیم. ایشان از کتاب خاطرات من که اخیراً به نام «هاشمیرفسنجانی - دوران مبارزه» منتشر شده، تعریف زیادی کرد، ولی تاریخ سفر به عراق را میگویند در سال 1336 بوده و نه سال 1340 [که در کتاب آمده است] و بعضی اشتباهات دیگری هم دیدهاند که قرار شد تذکر بدهند. ایشان از اینکه اخیراً حمله و انتقاد علیه ولایتفقیه زیاد شده، ناراحتند و انتظار دارند افرادی مثل من دفاع کنند.