پنجشنبه 13 شهریور 1376 // 1 جمادیالاول 1418 // 4 سپتامبر 1997
در منزل بودم. بیشتر وقت به مطالعه تاریخ و کار کلید قرآن گذشت. فائزه و مونا و حسن آمدند. از سفر ترکیه و یونان برگشتهاند. از دیدنیهایشان که بیشتر موزهها و اماکن تاریخی است، تعریف کردند. گفتند در یونان توجهی و اهمیتی به افلاطون و ارسطو داده نمیشود و برعکس به ماراتُن خیلی اهمیت میدهند؛ همان سربازی که خبر پیروزی یونان بر ایران در جنگ با سلاطین ایران قبل از اسلام را به یونان برد. چند روز به صورت متوالی و بدون خواب و نان حرکت کرد تا زودتر مردمش را خوشحال کند و پس از دادن خبر پیروزی، افتاد و مُرد که سابقه دوی ماراتُن به نام اوست.
از فاطی هم خبر رسید که آمدنش [از کانادا] به تأخیر افتاده، به خاطر ملتهبشدن آپاندیس رضا هاشمی که همراهش بوده و منجر به عمل جراحی شده است. عصر محسن و عماد آمدند. گزارش سفر به رفسنجان را داد و گفت، محصول پسته امسال به خاطر سرمازدگی، کمتر از نصف است. از پیشرفت کار مجموعه فرهنگی ورزشی و خدماتی رفسنجان [= مرکز و اسناد، کتابخانه و موزه ریاست جمهوری] راضی است. کمی هم راجع به اوضاع جاری کشور صحبت کردیم.
شب برای مراسم ازدواج 200 زوج جوان که با کمک من و مردم و کمیته امداد، با تبلیغات شبکه پنج سیما انجام شده است، به باشگاه بانک تجارت رفتیم. آقایان [علی] لاریجانی، [رئیس سازمان صدا و سیما] و [رضا] نیری، [رئیس کمیته امداد امام]، گزارش دادند و هنرمندان برنامههای شاد و آواز و نمایش داشتند. یک زوج، سوگندنامه جالبی خواندند. من هم در اهمیت و ضرورت ازدواج و تسهیلات صحبت کردم. سپس مصاحبهای انجام دادم.[1] شام خوردیم و به خانه آمدیم. عفت و اشرف [خواهر همسرم] هم آمدند.
[1] - متن کامل سخنرانی و مصاحبه در همین پایگاه قابل مشاهده و مطالعه است.