دوشنبه 10 شهریور 1376 // 29 ربیعالثانی 1418 // 1 سپتامبر 1997
برای اولین بار، به دفتر ساختمان کوشک رفتم و کار را در آنجا شروع کردم. ملاقات نداشتم. تا ساعت شش بعد از ظهر به مطالعه کتاب و بولتنها گذشت. هوا بهتر از دفتر پایین است.
ساعت شش، برای مراسمی که برای قدردانی از خدمات سازندگی من ترتیب داده بودند، به مرکز حوزه هنری [سازمان تبلیغات اسلامی] رفتیم. از بدو ورود با برنامههای هنری که گروههای مختلف هنری، در مسیر برپا کرده بودند- و بیشتر هنرهای سنتی -مواجه شدیم.
در سالن آمفیتئاتر، سرود جمهوری اسلامی و سپس سرود سازندگی را که گروه کر حوزه، با ترکیب آقایان و خانمها و با لباس فرم مخصوص، اجرا کردند. گروه هنرمندان کودک اصفهانی هم برنامه اجرا کردند. آقای [محمدعلی] زم، [رئیس حوزه هنری]، در تجلیل از سازندگی و خدمات من و توضیح کارهای خودشان، سخنرانیکرد. فیلمی از دوران سازندگی و فیلمی از کارهای حوزه هنری نمایش دادند. تندیس من و لوح به من هدیه شد. سپس من دربارة آثار سازندگی و به خصوص توسعه فرهنگی صحبت کردم. از نمایشگاههای عکس هم بازدید نمودیم.
به خانه آمدم. عفت هم به منزل بستگان رفته بود و از ماهواره، برنامههای متراکم و افراطی غربیها را در مراسم مرگ خانم دایانا را دیده بود که در تصادف کشته شدهاست. میگفت، با اینکه از شوهرش جدا شده و به طور غیررسمی با مرد ثروتمند مصری رابطه داشته، هنوز جزو خانواده سلطنتی انگلیس و برخوردار از مزایایش بوده است.