پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۷۶ // ۱۸ ربیعالثانی ۱۴۱۸ // ۲۱ آگوست ۱۹۹۷
شب خوب نخوابیدم، بااینکه هوای مطبوعی بود. بعد از نماز صبح به سوی قلعه تاریخی حسن صباح حرکت کردیم. در راه از کانال سرپوشیده انتقال آب بازدیدکردم. قبل از انقلاب طرح شده، ولی دو سه سال پیش تمام شده است.
تمامی فضای منطقه زیر پای ما را مه و ابر گرفته بود و ما از بالای ابرها حرکت میکردیم که حقیقتاً منظره بدیعی بود. در روستای خشکچال که فعلاً ترچال شده، با دو خانم کشاورز صحبتکردم که مشغول آبیاری مزارع خود بودند. از اهالی شمال هستندکه به عادت خانمهای شمالی در مزرعه کار میکنند. گفتند در اثر فراوانی آب، بعضی نقاط روستا رانش زمین پیدا کرده است.
سپس در روستای گازُرخان، ماشینها را گذاشتیم و برای دیدن آثار قلعه الموت حسنصباح، به قله کوه رفتیم؛ شیب خیلی تندی دارد. چند بار برای استراحت نشستیم. آقای حسینی، امامجمعه معلمکلایه هم آمد و توضیحات مفیدی میداد. آثار قابلتوجهی نمانده و نکته جالب، باقی ماندن دو مخزن آب است که آبشان خیلیکم نمیشود و هنوز معلوم نشده از کجا و چگونه تغذیه میشوند. بعضیها میگویند احتمالاً با مخازن آب در قلههای دیگر ارتباط دارند.
عفت و بدریخانم تا نیمه راه آمدند و نشستند. در مسیر با چند نفر از مردم منطقه درباره زندگی و کارشان صحبتکردم. منطقه سردسیر و کوهستانی و بیشتر پوشیده از اشجار سردسیری و کم بازده و به خاطر نبودن صنایع و اشتغال برای جوانان، مهاجرت زیادی دارند و جمعیتشان ۳۰ درصد نسبت به اول انقلاب کم شده؛ بااینکه مدرسه و برق و راه و آب و تلفن و هم دارند.
سپس به کنار دریاچه جالب و طبیعی اِوان، در کنار زرآباد رفتم. گفتند، چند هکتار مساحت و حدود ۱۰ متر عمق دارد و شیرین است. جمعی از مردم تهران و قزوین برای تفریح آنجا چادر زده بودند. صبحانه خوبی آماده کرده بودند: کباب و عسل و کره و پنیر زیادی خوردیم؛ به جای صبحانه و ناهار.
سپس در همان ساحل، برای استفاده از دستشویی، به منزل خانوادهای کشاورز رفتم و با اهل خانه و با جمعی از توریستها احوالپرسیکردم. برای مراجعت، از مسیر دیگری برگشتیم که جاده خاکی، ناهموار، کوهستانی و کوتاهتر بود؛ به خاطر دیدن منطقه که برای دیدن آن رفته بودیم. در ساحل رودخانههای اندجرود، الموت و طالقانرود که از جمع آنها رودخانه شاهرود تشکیل شده، به سمت سد منجیل میرود، گذشتیم.
سرانجام ساعت ۳ بعد از ظهر به منزل رسیدیم. عصر در خانه استراحت و مطالعه و استخر و نوشتن خاطرات دو روز را داشتم. امیدوارم با احداث راه الموت به تنکابن و استفاده از آبیاری تحت فشار، این منطقه آباد شود.