خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

عمامه‌ام را برداشتم که شناخته نشوم.

  • چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۷۶

 چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۷۶ // ۱۷ ربیع‌الثانی  ۱۴۱۸ //  ۲۰ آگوست ۱۹۹۷

 

ساعت ۹ صبح به سوی الموت قزوین حرکت کردیم. عفت و محسن و کاظم و بدری خانم و آقای امراللهی، [رئیس سازمان انرژی اتمی] و محافظان همراه بودند. ساعت یک بعد از ظهر، پس از چهار ساعت حرکت یکسره به سایت سازمان انرژی هسته در انتهای جاده در ارتفاعات البرز رسیدیم. در بین راه توضیحات آقای امراللهی را درباره این سایت شنیدیم. تا قزوین در اتوبان و از آنجا تا سایت در جاده آسفالته پُر پیچ و خم کوهستانی راه پیمودیم.

در هنگام عبور از محله کلایه، مرکز بخش، عمامه‌ام را برداشتم که شناخته نشوم. ۲۰ کیلومتر آخر را سازمان با یک میلیارد تومان هزینه ساخته که خیلی هم پُرخرج است؛ چون کوه‌های زیادی داشته. در تمام مسیر مذاکرات مجلس را گوش می‌دادیم؛ حرف‌های مخالفان کابینه خیلی تند بود.

هنگام ورود مدیران و اساتید و جمعی از دانشجویان که برای اعزام به روسیه، جهت آموزش‌کارهای فنی نیروگاه اتمی بوشهر، در آنجا زبان روسی می‌خوانند. به گرمی استقبال کردند. جمعی هم از دانشجویان ممتاز رشته‌های مرتبط با انرژی هسته‌ای از تهران آمده بودند. پس از نماز با آنها ناهار خوردیم. برای استراحت رفتم. ضمناً مذاکرات مجلس را گوش دادم که آخرین دفاع، آقای خاتمی بود و خوب هم بود و نیز سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای را که آن هم خوب بود. سپس از یکی از کلاس‌های تدریس زبان روسی بازدید کردم و با استاد و دانشجویان حرف زدم.

در دفتر به توضیحات مدیر سایت گوش دادم. اینجا را از زمان جنگ شروع به ساخت کرده‌ایم؛ برای واحدهای حساس هسته‌ای که به خاطر موقعیت ممتاز محل که در محاصره کوه‌های سر به فلک کشیده است، در مقابل حملات دشمن به خوبی قابل دفاع است، ولی به خاطر شناخته شدن محل و عیب‌جویی‌های منفی، به عنوان مرکز آموزش و تحقیقات استفاده می‌شود.

سپس با خیرمقدم آقای امراللهی و دکتر مینویی که اخیراً از فرانسه آمده و مرد دانشمندی است، به جمع اساتید و دانشجویان رفتم. درباره اهمیت دانش هسته‌ای در این زمان صحبت کردم و تأکید نمودم که سیاست نظام تقویت این بخش است. سپس دانشجویان ممتاز و استاد راهنمایشان، سه پروژه تحقیقاتی خود را توضیح دادند. استفاده از لیزر برای معالجه دیابت، زخم معده و ترمیم زخم‌ها که نتایج درخشانی داشته و هدایا دریافت کردند. جداگانه برای دانشجویان آموزش زبان روسی صحبت کردم و تشویق‌شان کردم.

سپس از مرکز سنجش زلزله بازدید کردم. گزارش یک زلزله خفیف امروز را دیدم. سپس رفتیم برای کوه نوردی در کنار رودخانه به سوی ارتفاعات پیش رفتیم و در کنار آبشاری برای استراحت نشستیم. همان‌جا رأی‌آوردن تمامی وزرای پیشنهادی خاتمی را از بی‌سیم شنیدیم که غیرمنتظره بود و نشان از عدم انسجام جریان راست در مجلس که سعی می‌کردند، سه چهار نفر را بیندازند و نتوانستند.

سپس رفتیم و ساختمان‌ها و انبارها را و محل ساخت کارخانه آب سنگین را دیدیم. چند نفر از گله‌داران محلی آمدند و از خدمات دولت تشکر کردند، مخصوصاً ساخت کانال ۸ کیلومتری بزرگ سرپوشیده که آب زیادی به روستاهای خشکچال و توانی و گازرخان منتقل می‌کند. سؤالات زیادی از وضع زندگی‌شان نمودم. در کنار رودخانه برای استراحت و صرف میوه نشستیم. منظره باصفا و هوای خوبی دارد.

تیم مطالعه و طراحی کارخانه تولید آب سنگین- دکتر قریب و دکتر کمالی- درباره طرحشان توضیح دادند. سال گذشته هم گزارش‌شان را شنیده بودم و امروز پیشرفت کار را گفتند. جالب است که روسیه با اصلاحات مختصر، طرح را تأیید کرده و تعجب‌کرده از پیشرفت علمی و فنی ایران با یک واحد تولیدگاز و دو واحد تبخیر و تقطیر برای غنی‌کردن آب که عمدتاً هم قابل ساخت در ایران است؛ تشویقشان کردم و اجازه اقدامی که در گذشته داده بودم، مجدداً تأییدکردم و اطمینان دادم. شام خوردیم. کمی پیاده‌روی کردیم و خوابیدم.