خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

نیم سکه به کارگرانی که کوه را می تراشند و تونل می زنند، دادم که گوسفند بخرند و کباب کنند.

  • چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۷۶

 چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۷۶ // ۱۰ ربیع‌الثانی  ۱۴۱۸ //  ۱۳ آگوست ۱۹۹۷

 

بعد از نماز، مقداری در ساحل دریا قدم زدم. اخبار را از رسانه‌های داخلی و خارجی گرفتم. تفسیر خارجی‌ها از ترکیب کابینه آقای خاتمی مثبت است؛ برخلاف معمول گذشته تفسیرها.

برای دیدن منطقه اشکور رفتیم؛ از راه کلاچای، از شهر رحیم‌آباد، مرکز بخش در کنار رودخانه پل‌رود، تا آخر رفتیم. تقریباً نیمی از راه آسفالت شده و بقیه در دست ساخت است و یکی از اهداف بازدید، دیدن همین راه است.

دره سرسبز و بسیار عمیق در محاصره جنگل‌ها است و روستاهای پراکنده در کنار آب و یا در ارتفاعات وجود دارند؛ حدود ۴۰۰ روستای کوچک و بزرگ. تاکنون راه ماشین‌رو نداشته‌اند. با قاطر و حیوانات دیگر حمل و نقل انجام می‌شده.

در سفر گذشته‌ام در سال ۷۰ با هلی‌کوپتر آمدم و دستور تسریع در ساخت راه را دادم. مردم خیلی ممنون‌اند، چون منطقه را با این راه از انزوا و محرومیت بیرون آورده‌ایم. محصول فندق، شبیه پسته در رفسنجان سودآور است. برق هم همراه راه پیش می‌رود. مدرسه و خانه بهداشت هم دارند و تعداد زیادی اتومبیل جیپ روسی که در مزایده‌ای از ارتش خریده‌اند؛ کهنه و از قبل از انقلاب است.

در کنار مزرعه‌ای ایستادیم. پیرمردی بسیجی صاحب مزرعه به نام بابایی، فوراً من را شناخت؛ بااینکه عمامه نداشتم. توضیحات داد و با فندق و آلوچه پذیرایی کرد. نیم سکه به او هدیه دادم. در مراجعت، با دختر و پسرش سر راه نشسته بودند و مقداری فندق تازه هدیه کردند که سوغات ببریم. تقاضای ساخت منبع آب برای روستا کرد و بخشش وام زلزله‌زدگان.

در آخر دره به روستای «سپاده» رسیدیم که بناست از آنجا به جاده‌ای که از تنکابن از طریق دره جنت‌رودبار می‌آید، وصل شود. قرار بود این قله را پیاده برویم و از آن راه برگردیم، ماشین‌ها آن طرف آماده نبودند، برگشتیم.

با مأموران راه سازی از اداره راه صحبت کردم. کوه را می‌تراشند و گاهی تونل می‌زنند. وسایل خوبی داشتند. بخشی از هزینه را دفتر مناطق محروم داده است. نیم سکه به آنها دادم که گوسفند بخرند و کباب کنند.

با خستگی زیاد ساعت سه و نیم بعد از ظهر به اقامتگاه رامسر رسیدیم. عصر از دریا استفاده کردم. امروز دریا طوفانی است. ضمناً آب دریا هم کمی عقب نشسته؛ مثل اینکه عقب‌روی ادامه دارد. از یک سال پیش پیشرفت بالا آمدن نداشته است. بچه‌ها و محافظان هم به شنا و بازی والیبال و فوتبال و جت اسکی سرگرمند؛ تفریح خوبی است.