خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

چرا فیلم اولین جلسه مجمع با سانسور پخش شد؟

  • وزارت اطلاعات
  • شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۷۶

شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۷۶ // ۶ ربیع‌الثانی  ۱۴۱۸ //  ۹ آگوست ۱۹۹۷

 

مطابق معمول هر روز، بعد از نماز صبح، چند آیه از تفسیر راهنما را برای اصلاح چاپ بعد می‌خوانم. معمولاً در هر آیه چند عنوان جدید اضافه می‌شود. تا ساعت ده و نیم در دفترم گزارش‌ها را خواندم.

اولین جلسه مجمع تشخص مصلحت نظام در مقر جدید و پس از دوره ریاست‌جمهوریم تشکیل شد. آقای خاتمی، [رئیس‌جمهور]، برای اولین بار شرکت کرد و طبیعی بود که کنار من بنشیند، ولی آقای یزدی، [رئیس قوه قضاییه] و آقای ناطق [نوری، رئیس مجلس]، مثل گذشته دو طرف من بودند و جای آقای خاتمی مناسب نبود. به همین جهت فیلم جلسه با سانسور پخش شد.

بحث در کلیات اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر را داشتیم؛ کلیات در جهت تشدید مجازات تصویب شد. سپس مصوبه مجلس در مورد الحاق به کنوانسیون بین‌المللی حمل و نقل که با مخالفت شورای نگهبان مواجه شده، مطرح شد که نظر مجلس و دولت تصویب شد. سپس مصاحبه رادیو تلویزیونی درباره جلسه مجمع داشتم.

آقای دری‌نجف‌آبادی آمد. درباره پذیرفتن وزارت اطلاعات که آقای خاتمی پیشنهاد کرده، مشورت کرد. از مشکلات کار و عوض‌کردن شغل بی‌دردسر نمایندگی مجلس با شغل پُردردسر [وزارت] اطلاعات، نگران است. گفتم حضورش در دولت به مصلحت است؛ گرچه آسایش مورد نظر را ندارد.

عصر آقای [مسعود روغنی] زنجانی آمد. از چپ بودن کابینه اظهار نگرانی کرد؛ به خصوص که شنیده است که آقایان [سیدمحمد موسوی] خویینی‌ها، [عبدالواحد] موسوی‌لاری و بهزاد نبوی، به معاونت‌های سیاسی و اقتصادی و حقوقی منصوب می‌شوند. اظهار تمایل کرد که در مسئولیت جدید با من همکاری کند.

آقای کمال خرازی، [وزیر امورخارجه] آمد. راجع به سیاست خارجی در آینده مطالبی گفت. معتقد است که آمریکا با اعلان موافقت با عبور لوله نفت ترکمنستان از ایران، تغییر موضع در مورد ایران داده و خوب است که از ایران حرف مثبتی بشنود. گفت، مطلع شده بناست آقای [بیل] کلینتون، [رئیس‌جمهور ایالات متحده]، پیام تبریک برای آقای خاتمی بفرستد که باید جواب مناسب داده شود.

آقای [مرتضی] محمدخان آمد. از توفیقات دولت و وفاداری و مطیع بودن خودش‌گفت. بنا دارد در دانشگاه مشغول شود. تا ساعت نُه و نیم شب کارها را تمام کردم و به خانه آمدم.