پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۷۶ // ۴ ربیعالثانی ۱۴۱۸ // ۷ آگوست ۱۹۹۷
در منزل بودم. وقت با خواندن بولتنها و کار برای کلید قرآن گذشت. ظهر فائزه و بچههایش و عصر فاطی و بچهها آمدند. علیآقا هاشمیپور از رفسنجان آمد و گفت در اثر آفت سرمازدگی، وضع مردم رفسنجان خوب نیست و خسارت خیلی بالاست و شهرستان کمرونق است.
عصر آقای [سیدمحمد] خاتمی، [رئیسجمهور]، تلفنی گفت با آقای [قربانعلی] درینجفآبادی در مورد مسئولیت وزارت اطلاعات صحبت کرده و ایشان گفته بعد از مشورت با من جواب میدهد. از من خواست که آقای دری را تشویق به پذیرفتن کنم؛ برای حل مشکل وزارت اطلاعات.
شب عفت به میهمانی بستگان رفت و من تنها شام خوردم. محسن آمد. راجع به برنامه سفرها صحبت شد. فائزه برای کم کردن فشار روی شهرداری تهران استمداد کرد. این روزها در مسیرهای عبور در خیابانهای تهران، مواجه با اظهارات محبت فوقالعاده مردم پیاده یا سواره در مسیرهای عبور هستم که برای همراهان جالب است.