یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ // ۲۸ ربیعالاول ۱۴۱۸ // ۳ آگوست ۱۹۹۷
ساعت هشت ونیم صبح به دفتر رفتم. گزارشها را خواندم و بقیه وسایل شخصی را جمع کردم. عفت و فاطی و بچهها هم آمدند. ساعت نزدیک ۱۱ صبح به دفتر رهبری رفتم. در مذاکره کوتاهی با رهبری و آقای خاتمی، ترتیب اجرای برنامه جلسه تنفیذ را تنظیمکردیم. سپس به جلسه رفتیم. برخلاف جلسههای قبل، رؤسای قوای مقننه و قضاییه را به جایگاه نیاورده بودند و پایین نشانده بودندکه به نظرم درست نبود. من و آقای خاتمی در جایگاه بودیم.
سرود و قرآن و گزارش وزارت کشور و سخنرانی کوتاه من انجام شد. سپس متن تنفیذ را من خواندم و به دست آیتالله خامنهای دادم و ایشان آن را به آقای خاتمی دادند. سپس سخنرانی کوتاه آقای خاتمی و در نهایت سخنرانی رهبری که مجموعاً همه برنامه، یک ساعت و ربع طول کشید و خوب برگزار شد.
پس از خداحافظی با رهبری و آقای خاتمی، به همراه بچهها به دفتر رفتیم. اطلاعاتی درباره حسابهای اختصاصی رئیسجمهور و رمز گاوصندوق را به ایشان دادم و ایشان هم از مشکلی که با رهبری بر سر وزارت اطلاعات پیدا کردهاند، گزارش داد و راهحل احتمالی را گفت. سپس در جمع کارکنان دفتر از زحمات آنها تشکر کردم و خداحافظی نمودم. سپس به همراه دکتر حبیبی و محسن، به ساختمان قدس، محل دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتیم. عفت و بچهها هم آمدند و ناهار را با من ماندند.
تا عصر به تنظیم دفتر و مطالعه گزارشها گذشت. آقای دکتر [محمدعلی] نجفی آمد و از اینکه آقای [حسین] مظفر، وزیر آموزش و پرورش بشود، اظهارنگرانی کرد و استمداد نمود. سپس آقای عبدالله نوری آمد و برای پذیرش وزارت کشور مشورت کرد؛ با توجه به نقشی که در مجلس دارد و عدم سازگاریاش با فرماندهان فعلی ناجا و احتمال اینکه رهبری با تعویض آنها موافق نکند. حسین مرعشی و علی اخوی زاده آمدند و استمداد کردند، برای اینکه آقای نوری، وزارت کشور را بپذیرد.
شب میهمان رهبری بودم. درباره کابینه، مسأله رأی مجلس، دبیرخانه مجمع، فوت سیدمحمد روحانی، سخنرانی رذیلانه [جواد] مناقبی و ترتیب جلسات بعدیمان صحبتکردیم.