خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»
اختلاف رهبری و خاتمی برای انتخاب وزیر اطلاعات
جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۷۶ // ۲۶ ربیعالاول ۱۴۱۸ // ۱ آگوست ۱۹۹۷
تا ساعت ۱۰ صبح در منزل بودم. به دفترم رفتم و گزارشها را خواندم. سپس به دفتر رهبری، برای ملاقات آقای حافظ اسد با ایشان رفتم. قبل از آمدن حافظ اسد، نتیجه مذاکرات را گفتم و درباره مسأله بازداشت مدیران شهرداری تهران که تبدیل به یک مسأله سیاسی و تفرقهانگیز شده، تذکری دادم. در ملاقات، صحبتهای دو طرف کلی و دوستانه بود و تأیید یکدیگر.
سپس با هم به سعدآباد رفتیم. پس از نماز، ناهار خصوصی و دو نفری با هم صرف کردیم. ضمن ناهار درباره همکاریهای صنایع نظامی مذاکره شد. پس از استراحت، با هم به فرودگاه رفتیم و در مسیر بحثهای صنایع نظامی را تکمیل کردیم و برای مواردی که دچار تأخیر شده است، چارهجویی نمودیم. در فرودگاه مصاحبه مطبوعاتی مشترک داشتیم و با بدرقه رفتند. مدتی بود که میهمانان را در سعدآباد استقبال میکردیم؛ این بار با اصرار وزارت امورخارجه، به خاطر کار ارزنده آقای اسدکه در روزهای آخر کار من آمده است، به رسمهای قبل برگشتیم.
در صحبتهای آقای اسد، چند نکته قابل ذکر است:
۱ - عربستان سعودی پیگیری میکند که از طریق سوریه، سرنخی در مورد انفجار اخیر [در شهر الخُبَر] به دست آورد و نتیجهای نگرفته است.
۲ - آمریکا هم در این خصوص خواسته تحقیقاتی بکند که سوریه رد کرده است.
۳ - پادشاه عربستان سعودی، مشاعرش ضعیف شده، ولی امیرعبدالله، [ولیعهد]، کشور را خوب اداره میکند و آمریکا هم چارهای ندارد، جز اینکه عبدالله را بپذیرد.
۴- امیدی به بهبود وضع عراق تحت مدیریت صدام ندارد.
۵- امروز هنگام تراشیدن ریش در اقامتگاه، به خاطر کمی نور، مشکل داشته. به شوخی گفتم، مأمورین ما علاقهای به کمک در اینگونه موارد ندارند!
۶- معتقد است، امام موسیصدر در لیبی به قتل رسیده است.
۷- نسبت به امیر قطر انتقاد زیادی دارد.
به خانه آمدم. خاطرات عقبافتاده را نوشتم. پیش از ظهر، علی اخویزاده آمد و گفت تمام افرادیکه از سوی آقای خاتمی برای [وزارت] اطلاعات مطرح شدهاند، از سوی رهبری رد شده و رهبری گفتهاند از میان آقایان [محمد محمدی] ریشهری، [ابراهیم] رئیسی، [علی] یونسی و [علی] رازینی، یکی را برگزیند؛ گویا آقای خاتمی با این روش مشکل دارد.