خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»
مراسم استقبال، دیدار رسمی، دیدار خصوصی، ضیافت خانوادگی شام و خواهش نخست وزیر پاکستان از هاشمی
دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۷۶// ۱۰ صفر ۱۴۱۸// ۱۶ ژوئن ۱۹۹۷
به دفترم رفتم. گزارشها را خواندم و کارها را انجام دادم. اعضای هیأتهای مؤتلفه، برای سالگرد شهادت گروه بخارایی[1] آمدند. آقای [حبیبالله] عسگراولادی، [دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی] گزارش داد و من هم در اهمیت و آثار شهادت و جانبازی آنها صحبت کردم. درباره جواب به آقای [سید محمد] خاتمی، [رئیسجمهور منتخب] مشورت کردند؛ از آنها درباره برنامه و اعضای کابینه، نظر مشورتی خواسته است؛ گفتم بدهند.
شورای جمهوریهای شمالی [آسیای میانه]، برای بررسی اقدامات انجام شده درباره تصمیمهای گذشته و تصمیمات جدید، جلسه داشت. عصر شورای عالی اقتصاد، جلسه با چند مصوبه داشت. برای مراسم استقبال از آقای نواز شریف، [نخستوزیر پاکستان] که با خانواده به ایران آمدهاند، به سعدآباد رفتیم. پس از مراسم و مصاحبه کوتاه، جلسه مذاکرات رسمی برگزار شد. درباره مسائل همکاری دو طرف و مسائل کشمیر و افغانستان صحبت شد. سپس مذاکره خصوصی به درخواست او داشتیم. تلاش کرد که ما را در مورد سیاست حمایت از طالبان و به رسمیت شناختن آنها قانع کند که نشد و درخواست تودیع ارز در بانک پاکستان را تکرار کرد.
در فاصله مذاکرات تا شام و نماز، به دفتر در حال آمادهسازیام را در کنار سعدآباد رفتم و بازدید کردم. سر میز شام، مذاکرات زیادی داشتیم. گفت، بمب اتمیشان را آزمایش سرد کردهاند. بنا بود فردا به مشهد بروند. قرار ملاقات آیتالله خامنهای را آنجا داشتند. چون وقت ملاقات را عصر و دیروقت گذاشتهاند، به تردید افتادند و درخواست نمودند که بدرقه رسمی نباشد؛ پذیرفتم. پیشنهاد سفر به شمال را دادم؛ به وقت دیگری موکول شد. عفت هم برای همسر و فرزندان او ضیافت شام داشت. سند ترسیم خط مرزی دریایی در کشور، در حضور ما، توسط دو وزیر امور خارجه امضا شد؛ کار خوب و مهمی است.
[1] - شهید محمد بخارایی (۱۳۲۳-۱۳۴۴)، از اعضای گروه فداییان اسلام بود. وی عضو هیأتهای مؤتلفه اسلامی نیز بود که حسنعلی منصور، نخستوزیر را مقابل مجلس شورای ملی ترور کرد. شهید بخارایی در بامداد ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ به همراه صادق امانی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک نژاد، توسط حکومت پهلوی تیر باران شد.