خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

روزی تاریخی برای مردم باصفای لرستان

  • سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۷۶

 سه‌شنبه ۱۷ تیر ۱۳۷۶ // ۲ ربیع‌الاول ۱۴۱۸ //۸ جولای ۱۹۹۷

 

بعد از نماز و صبحانه به محل اجرای طرح‌های پتروشیمی و فولاد لرستان رفتیم. [آقای غلامرضا آقازاده] وزیر نفت و [آقای محمدرضا نعمت‌زاده]، وزیر صنایع و مدیران شرکت گاز و شرکت فولاد خصوصی، درباره طرح‌های ساخت پتروشیمی و کارخانه تولید ورق‌های گالوانیزه و قلع اندود و آلیاژی و طرح‌های گازرسانی گزارش دادند. من هم صحبت مفصلی درباره اهمیت صنایع پتروشیمی و توسعه گازرسانی و فولاد نمودم و کلنگ زدم.

به فرودگاه رفتیم و با هلی‌کوپترها که به تازگی از خوزستان رسیده بودند، به سوی درود پروازکردیم و در کارخانه تانک‌سازی صنایع دفاع فرود آمدیم. مهندس [غلامعلی] کیانی، [مدیرعامل سازمان صنایع دفاع] توضیحات داد. سپس از خط مونتاژ تانک‌های تی - ۷۲ بازدیدکردیم. مهندس بنی‌اسدی‌کرمانی توضیحات می‌داد. از روسیه تکنولوژی آن را گرفته‌ایم و بناست تعداد هزار فروند تانک و هزار فروند نفربر بسازیم؛ صدتای اول به صورت SKD [= قطعات نیمه‌کامل] و سپس به تدریج با ساخت داخلی و بدنه و تکمیل.

از نمایشگاه قطعات که در کشور ساخته می‌شود، بازدیدکردیم. با این شیوه در این مرحله یک میلیارد دلار صرفه‌جویی شده است. قرار شد موتورها را قوی بگیرند که به پای تانک‌های تی- ۸۰ و تی- ۸۴ برسند. در مراسمی تانک‌ها از جلوی ما رژه رفتند. به گزارش [آقایان محمد فروزنده]، وزیر دفاع، [محمدرضا نعمت‌زاده]، وزیر صنایع و [حسین کمالی]، وزیرکار گوش دادیم. من هم صحبت مفصلی در اهمیت صنایع نظامی و به خصوص تانک‌سازی نمودم. ضمناً گزارش دادند که همان‌جا کارخانه تولید تایر هواپیما هم با همکاری چین در دست ساخت است که مهم است.

به فرودگاه خرم‌آباد برگشتیم و به سوی تهران پرواز کردیم. ناهار را در هواپیما خوردیم. ساعت ۳ بعد از ظهر به دفترم رسیدم. پس از استراحت، کارها را تا شب انجام دادم. در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی، به‌خاطر خستگی‌کار، شرکت نکردم. از استخر هم استفاده کردم. تلفنی احوال فاطی را پرسیدم؛ معلوم شد هنوز درد دارد.

علیرضا بهشتی آمد. درباره تحصیلات و کارش توضیح داد و برای تنظیم آثار پدرش شهید بهشتی استمداد کرد. شب به خانه آمدم. ساعتی صرف نوشتن خاطرات دو روز سفر کردم؛ خسته شدم.