خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

هدیه حکام سعودی به هاشمی چه بود؟

  • سه شنبه ۶ آبان ۱۳۷۶

 سه‌شنبه ۶ آبان ۱۳۷۶ // ۲۵ جمادی‌الثانی ۱۴۱۸ // ۲۸ اکتبر ۱۹۹۷

سقوط ارزش سهام در بورس‌های شرق و سپس آمریکا و غرب از مسائل مهم روز است. ساعت نُه صبح، نخست‌وزیر لبنان، آقای رفیق حریری، همراه شش وزیرش آمدند. ملاقات گرمی بود. وضع لبنان را و مشکلات سیاسی و امنیتی و اقتصادی‌شان را و انتظار کمک از ایران را و تفاهم‌نامه‌ها را گفت و از نتایج مذاکراتش اظهار رضایت کرد. من هم از مشکلات لبنان، به خاطر تجاوزات اسراییل اظهار تأسف کردم و برای همکاری در رفع مشکلات، اظهار آمادگی نمودم. تقاضای مذاکره خصوصی کرد. گفت، خواستار خرید نفت از ایران برای مدت ده سال با تخفیف و مهلت است؛ سالیانه حدود یک میلیارد دلار. سلام امیر عبدالله و سلطان سلمان از امرای سعودی را ابلاغ کرد و گفت، آمریکایی‌ها هم مایل به رفع اختلافات با ایران‌اند.

[اعضای هیئت‌امنای] گروه فرهنگی فدک آمدند. نظر مشورتی و حمایت از من خواستند؛ با توجه به تماشای برنامه تئاترشان در تالار وحدت. آقای منصور واعظی، مسئول فرهنگسراهای شهرداری تهران آمد. گزارشی را از کیفیت شکل گرفتن سازمان فرهنگی هنری به دستور رهبری و انتزاع اداره امور فرهنگی از شهرداری تهران را داد و از عدم همکاری [آقای غلامحسین کرباسچی]، شهردار تهران، شکایت نمود.

آقای [سید کاظم] میرولد، رئیس دیوان محاسبات آمد. گزارشی از عملکرد و کمبود نیرو و جذب داد و از سوءعملکرد گذشتگان گفت که به بهانه‌های واهی، برای اکثر مدیران، پرونده تخلف درست کرده‌اند و تبلیغات منفی داشته‌اند. گفت، خودش حتی حاضر به مصاحبه هم نشده و بسیاری از پرونده‌های واهی را اصلاح کرده است. اهمیت تفریغ بودجه را گفت و پیشنهادهایی در جهت تقویت مدیران داشت و از خدمات دوران مسئولیت من، به عنوان گام‌های شجاعانه تاریخی یاد کرد. آدم خوب و معتدلی است.

اخوی محمد، [معاون اجرایی رئیس‌جمهور] آمد و گفت، مدیران وزارت اطلاعات می‌گویند، دو هفته‌ای است که عوامل سرویس آمریکا [CIA] با نمایندگی‌های ما تماس می‌گیرند؛ با تحبیب و تهدید. عصر آقای [غلامحسین] بلندیان، معاون امنیتی وزیر کشور آمد. گزارشی از مشکلات فراوان اداری و امنیتی داد که در اثر نبودن ناجا [= نیروی انتظامی] در اختیار وزیر کشور پیش‌آمده و اعلان خطرکرد. پیشنهادهایی برای حل مشکل داشت.

آقای [حسن] شفتی آمد. از نحوه عزل خویش گله داشت و برای شغل جدید -که چند وزارتخانه او را دعوت‌کرده‌اند- مشورت‌کرد. قرآنی آورد، از طرف حکام سعودی‌که برای من هدیه فرستاده بودند. آقای [سیدمحسن] یحیوی، [نماینده تهران] آمد و خواست که برای اجرای فکر اسکان نیروهای ایثارگر درکنار مرزها، پیگیری‌کنم و از خدمات من قدردانی‌کرد.