خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

چرا رحیمیان از اصلاح طلبی برید؟ چرا هاشمی بیماری اش را پنهان می کرد؟!

  • جمعه ۴ مهر ۱۳۷۶

جمعه ۴ مهر ۱۳۷۶ // ۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۱۸// ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۷

 

در خانه بودم. بیشتر وقت صرف مطالعه کتاب داستان قلعه حیوانات و خاطرات آقای [محمدتقی] فلسفی شد و بخشی هم صرف کار کلید قرآن؛ اعجاز قرآن. ظهر، محسن جلد اول کارنامه و خاطراتم - سال ۱۳۶۰- [کتاب عبور از بحران] را آورد. چند صفحه اول برنامه تهیه حواشی و توضیحات و پی‌نوشت‌ها را خواندم. برنامه خوبی تهیه‌کرده‌اند. بناست تمام مواردی را که در خاطرات به آن‌ها اشاره شده، مثل سخنرانی‌ها، خطبه‌ها، مصاحبه‌ها، نطق‌های پیش از دستور مجلس، ملاقات‌ها، پیام‌ها، اسناد و عکس‌ها، تهیه کنند و همراه خاطرات در چند جلد منتشر شود؛ عملاً هر جلد که یک سال را شامل است، همه مطالب مربوط آن سال را همراه دارد. قرار است به‌تدریج بخوانم و اصلاح کنم تا آماده چاپ شود. به نظر می‌رسد، اثر مهم تاریخی باشد.

ظهر، اعظم و عماد و علی و احسان، [همسر و فرزندان محسن] هم آمدند و غذا آوردند. سپس یاسر هم رسید. بعدازظهر، کمی با بچه‌ها مسابقه تیراندازی دادیم؛ با تفنگ‌های کوچک بادی پلاستیکی که عماد و علیرضا در این سفر اخیر خریده‌اند. اسباب‌بازی سرگرم‌کننده خوبی است و گلوله‌ها هم پلاستیکی و ماندنی است. عماد از همه بهتر زد و برنده شد، سپس علی، محسن و آخر از همه من! آن‌ها تمرین دارند، من ندارم.

امروز و دیروز آب هندوانه زیادی نوشیدم؛ به خاطر درد کلیه‌ای که از دو سه روز پیش عارض شده بود و به کسی نگفتم که پزشکان با معاینه و ... مزاحمت ایجاد می‌کنند و خانواده ناراحت نشوند. امروز احساس بهبود کامل دارم. ظرف دو روز، یک هندوانه بزرگ را خودم آب گرفتم و به‌تدریج مصرف کردم.

شب، آقای [محمدحسن] رحیمیان، رئیس بنیاد شهید آمد. کتابی از گفته‌های من در مورد شهدا و خانواده‌های آن‌ها تهیه‌کرده‌اند؛ نظر و مقدمه بر آن خواست. از خدمات بنیاد دراین‌باره گزارشی داد و نیز در مورد ماندن در این سمت مشورت کرد؛ ضمن اینکه از ندادن حکم ابقا توسط آقای [سید محمد] خاتمی، [رئیس‌جمهور] تاکنون ناراحت است؛ تأکید کردم که بماند.