خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۱ / کتاب « پس از بحران»

خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۱ / کتاب « پس از بحران»

  • یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۶۱

یکشنبه 28 شهریور

  صبح زود به مجلس رفتم. گزارش‌ها را خواندم و کارهای اداری را انجام دادم. ساعت نه سفیر بلژیک آمد و درباره تمایل صنعتگران بلژیک برای معامله با ایران سخنانی گفت و اینکه اصولاً وضع صنایع غربی‌ها خوب نیست و دچار رکود است.


 

جمعی از پزشکان نظام پزشکی آمدند و برای تحصیل اعتبار کمک می‌خواستند و از اهانت‌ها گله داشتند. برایشان مفصل صحبت کردم و گفتم، با این که طبابت مورد نیاز مملکت است و عامه هم این نیاز را درک می‌کنند، اگر بعضی‌ها عزّت لازم را ندارند، به خاطر سود جویی‌ها و بد عمل کردن خودشان است. دکترشمس اجازه پیوند اعضا می‌خواست که گفتم امام اجازه داده‌اند. سرهنگ ]عباس[بابایی فرمانده پایگاه اصفهان (مرکز اف 14) آمد و چند پیشنهاد خوب داشت و انتقاداتی هم به نیروی هوایی؛ آدم جالبی است.مصاحبه‌ای به مناسبت سالگرد شهادت آیت‌الله ]سیدعبدالحسین[ دستغیب با تلویزیون داشتم*. مدیران تربیت بدنی آمدند و از ضعف بودجه ورزش گفتند. برایشان صحبت کردم و عکس گرفتیم. اعضای حزب جمهوری اسلامی امیر کلا آمدند و گزارش خدماتشان را دادند و من هم برایشان صحبت کردم*. پس از آن هم نماز و ناهار و استراحت و استماع اخبار و عقد ازدواج پاسداران.عصر گروهی از واحد نهضت‌های آزادیبخش سپاه آمدند و از کارکرد آقای سید مهدی هاشمی شکایت داشتند. قرار شد پیشنهاد بدهند و رسیدگی شود. اعضای حزب جمهوری اسلامی صومعه‌سرا هم به مجلس آمدند و برای آنها صحبت کردم*. آقای ]علی اکبر[ناطق نوری گزارش داد که در این هفته ضربه‌هایی برمنافقان وارد آمده.سفیر شوروی آمد و از اهانت به شوروی در ایران گله داشت و خواهان تحکیم روابط بود. گفتم که شما میگ 25 و تانک تی.72 و موشک اسکاد اخیراً به عراق داده‌اید و از افغانستان بیرون نمی‌روید و مردم از این جهت با شما مخالفند. فارسی را خوب می‌داند.جلسه شورای مرکزی حزب ]جمهوری اسلامی[ داشتیم که در آن راجع به پیشنهادهای جدید درباره تشکیلات حزب بحث شد. شب به خانه آمدم. بچه‌ها نبودند. و مقداری زیادی از شب را بیدار بودم.