تا ساعت هشت در خانه مطالعه کردم. گزارشی از افسری از نیروی هوایی درباره کج رفتاریهای اطلاعات و ارشاد نیروی هوایی و نفوذ منافقین رسیده بود که مهم است و باید رسیدگی کنیم. ساعت نه در مجلس با گروهی از شیعیان خارج از کشور ملاقات داشتم. پیشنهادهایی برای فعال کردن تبلیغات اسلامی داشتند.خانواده سه شهید کمیته ـ که توسط منافقین ربوده، شکنجه و شهید شدهاند ـ آمدند. به آنها تسلیت دادم و هدیهای برای بچهها و خانمها تهیه شد. معاون وزیر پست و تلگراف آمد. درباره دانشگاه آزاد مطالبی داشت که به آقای ]عبدالله[جاسبی ارجاع شد. سفیر ژاپن آمد. گله مسئولان را گفتم که مانع گسترش روابط است. مطلب مهمی نداشت. با تلویزیون مصاحبهای به مناسبت سالگرد شهادت آقای ]سیدعبدالکریم[هاشمی نژاد انجام دادم*. کاردار ایران در سومالی آمد، توصیه کردم، با سومالیاییها با مدارا برخورد کنند. آنها به خاطر فقر و فشار رژیم کمونیست اتیوپی به سوی غرب رانده شدهاند. خانوادههای شهدای بابلسر آمدند و برایشان سخنرانی کردم* و تسلیت گفتم.عصر گروهی از اساتید دانشگاه آمدند. آقایان دکتر ]ابوالقاسم[گرجی و ]سیدجعفر[شهیدی و محمدی و... از افراط کاریها و اخراج چند استاد استخواندار گله داشتند. بناشد که تعقیب کنیم. آقای ]محمد[گلزاری از کانون پرورش ]فکری [کودکان ]و نوجوانان[ آمد. همراه آقای عباسطباطبایی، مطالبی درباره امور تربیتی داشتند.عصر به ملاقات آقای خامنهای رفتم. جلسهای برای بررسی مجدد نامزدهای مجلس خبرگان داشتیم. قرار شد که من و ایشان هم باشیم. با حضور آقایان ]محمدرضا[مهدویکنی و موسوی اردبیلی و ]فضلالله[محلاتی در مسایل دیگری هم بحث کردیم.آقای نوابّ سفیرمان در آلمان آمد و از این که با فشار میخواهند ایشان را عوض کنند، گله داشت. دلجویی کردم و گفتم که در جایی دیگر بدون دردسر میتواند خدمت کند ولی او ترجیح میدهد که چند ماهی بماند تا کارهای در دست انجام خراب نشود. آخر شب به خانه آمدم. فائزه اشکنه درست کرده بود.