شنبه 5 فروردین | 17 شعبان 1409 25 مارس 1989
ساعت نه وربع به مجلس رسیدم. خیابانها تحت تأثیر تعطیلات عید، هنوز خلوت است. گزارشها را خواندم. به آیتالله [موسوی] اردبیلی [رئیس قوه قضائیه] تلفن کردم. به دفتر آمدند.یک ساعتی درباره تصمیم اخیر امام و مسأله خبرگان و موضوع آیتالله منتظری مذاکره کردیم و راههای ممکن حل مشکل را بررسی نمودیم.
آقای عبدالله نوری [نماینده امام در سپاه پاسداران و جهاد سازندگی] آمد. گزارشی از وضع سپاه و تبلیغات سپاه و برنامههای فرهنگی و سیاسی داخل سپاه داد و ضرورت کنترل خودسریهای داخل سپاه را گفت و برای به نظم کشیدن سپاه استمداد کرد؛ تایید کردم. او هم از مسأله آقای منتظری تا حدی مطلع بود و اظهار نگرانی میکرد؛ همه چیز را نمیداند. همسر آقای بهرامی [از هم درسان دوران طلبگی] آمد؛ پیغام آورده بود. برای نجات خود، کمک خواسته است. عصر تا ساعت چهارو نیم در دفترم کار کردم. به خانه آمدم.
در مسیر برای اولین بار به نظرم آمد، بدحجابی نسبتاً وسیع است. خانمها بخشی از موی سر را بیرون میگذارند. آرایشها غلیظتر و جورابهای نازک زیاد شده است. احتمالاً حال و هوای نوروز و مسافران شهرستانی هم در این منظره بیتأثیر نیستند. به خانه آمدم ، کسی نبود.
به دفتر امام رفتم و با احمدآقا مذاکره کردیم. خبر داد که امروز نامهای از آقای منتظری به امام رسیده که نوعی عذرخواهی است و اعلام کرده که از این به بعد، نظر امام را بر نظر خودشان مقدم خواهند داشت. این نامه کمی از خشم امام کاسته است، ولی هنوز امام برروی نظر خود هستند و فقط با دادن مهلت بیشتر، ممکن است موافقت کنند. پس از مذاکره زیاد، باز هم به این نتیجه رسیدیم؛ حتی الامکان باید از وقوع آن جلوگیری شود. ولی احتمال قبول امام ضعیف است.