پنجشنبه 2 تیر | 8 ذیقعده 1408 23 ژوئن 1988
آقای محسن رضائی آمد. طرح کلی درباره آینده جنگ و نیازهای سپاه را داد. به قرارگاه نیروی زمینی ارتش در سومار رفتیم. از سرهنگ علیاری و سرهنگ الماسی که از مهران فرار کرده بودند، سئوالاتی کردم. ضعف غیر قابل قبولی بر ارتشیها حاکم بود. با فرماندهان یگانهای قرارگاه غرب، نماز و ناهار داشتیم و سپس توضیحات آنها را گوش دادم و دستور تهیه طرح توسعه سازمان را دادم.
ساعت چهار به سوی تهران حرکت کردیم و نماز مغرب را در کافهای نزدیک اسدآباد خواندیم و شام در ماشین پس از همدان صرف شد. ساعت دو بامداد به منزل رسیدم. صبر کردم تا نماز صبح را خواندم و خوابیدم. به محض رسیدن به خانه، آقای [ابراهیم] سنجقی اطلاع داد که دشمن در اطراف جزیره مجنون تجمع دارد. به آقای روحانی گفتم، هاگ [= موشک هاوک] را فعال کنند و هواپیماها برای پشتیبانی آماده باشند؛ احتمال حمله است.