خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۷ - پایان دفاع ، آغاز بازسازی
تا ساعت ده و نیم صبح برای خطبههای جمعه مطالعه میکردم. همشیره طاهره همراه دختر و دامادش و محمد و معصومه آمدند. مدتی بود که طاهره را ندیده بودم. حالشان بد نیست. گفت همشیره طیبه اطلاع داده که حاجیه والده مریض شدهاند و ایشان میخواهد زود به نوق برگردد. دامادش از خمودی و خموشی گفت.
برای اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتم. عصر به استراحت گذشت. شب آقایان محسن رضائی و شمخانی از سپاه آمدند. درباره اقدامات جدید برای تمرکز امور جنگ و ترکیب ستاد فرماندهی قوا مذاکره شد. پیشنهاد دادند که [آقای میرحسین موسوی] نخست وزیر، رئیس ستاد شود که امکانات دولت پشتوانه کار بشود. جهاد هم قبلاً چنین پیشنهادی داشت. با خود نخست وزیر، تلفنی در میان گذاشتم. به شرط مشخص بودن اختیارات رئیس ستاد، آمادگی دارد.
دکتر روحانی اطلاع داد که عراق شهر پاوه را بمباران کرده و حدود سی نفر شهید شدهاند. دستور مقابله به مثل داده شده، ولی با توجه به اینکه برای زدن شهرها، معمولاً برای حفظ جان مردم قبل از اقدام اعلام میکنیم و فعلاً صلاح نیست که جنگ شهرها را اعلام نماییم، با مشورت با آقای خامنهای، دستور فسخ داده شد و گفتم به یک مرکز نظامی بزنند.
دکتر روحانی گفت، فرمانده نداجا [= نیروی دریایی ارتش] خواسته که سپاه در دریا عملیات مقابله به مثل را متوقف کند تا مانور نیروی دریائی انجام شود. گفتم مصلحت این است که مانور انجام شود.