خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»
دوشنبه 29 فروردین | 1 رمضان 1408 18 آوریل 1988
ساعت یک ربع به سه بامداد، برای سحری خوردن بیدار و با عفت و مهدی و یاسر سحری خوردیم. از ستاد مرکزی سپاه درباره جبهه فاو اطلاع گرفتم. گفتند خط دفاعی در سه کیلومتری شهر تشکیل شده و نیروهای تازه نفس دارند میرسند. لابد دشمن هم نیروهای تازه نفس وارد میکند. آقای [ علیرضا ] افشار از قول آقای [ علی ] شمخانی اطلاع داد که عراق 25 تیپ از دو سپاه وارد عمل کرده و بمب شیمیایی زیادی به کار میگیرد.
هنگام سحری خوردن وضعیت قرمز شد و اطلاع دادند به قم موشک خورده است. ساعت هفت و ربع از خواب برخاستم و اخبار را گرفتم. در جبهه وضعیت جدیدی پیش نیامده است. موشکی هم به تهران اصابت کرد. به آقای [ سیدکمال ] خرازی گفتم که اطلاعیه دعوت نیروهای سپاه را پخش کند.
به مجلس رفتم. گزارشها خبر از فشار بیشتر نیروهای عراقی به نیروهای ما در فاو و نزدیک شدن آنها به شهر و قطع پل ارتباطی ما روی اروند میداد و حدود ظهر به ما اطلاع دادند که نیروهای ما تصمیم به عقب نشینی از فاو را گرفتهاند؛ خیلی متاثر شدم. چارهای نداشتیم. اگر دستور مقاومت بیشتر میدادم، تلفات بیشتری را بایستی بپذیریم که نتیجهای مطمئن هم نداشت[1].
خبر رسید که آمریکا به دو سکوی نفتی نصر و سلمان حمله کرده و به آتش کشیده است. دستور داده شد که به سکوی نفتی امارات حمله کنند. پس از حمله ما یک یدککش آمریکایی که در آنجا بود غرق شد و یک کشتی نفتی انگلیس آتش گرفت و سپس به دوکشتی نفتی دیگر هم در آن منطقه حمله کردیم. آمریکاییها به ناوچه موشکانداز ما حمله کرده و آن را غرق کردند و چند نفر از خدمه آن شهید شدند[2].
دیشب خبر رسید که به دو ناو جنگی سهند و سبلان هم حمله شده؛ یکی غرق و دیگری آسیب جدی دیده است. عصر آقای صیاد [شیرازی] آمد و گزارش عملیات بیتالمقدس 5 را داد.
مصاحبهای با تلویزیون برای دعوت نیروها به جبهه نمودم[3]. قبل از افطار به خانه آمدم. حال خوبی ندارم. تصمیم گرفتم، برای بررسی اوضاع بعد از خروج از فاو، فردا به جنوب بروم. شب [آقای غلامرضا] آقازاده [ وزیر نفت ] اطلاع داد که آتش سکوهای نفتی خاموش شده است.