سهشنبه 4 مرداد | 11 ذیحجه 1408 26 جولای 1988
ساعت یک و نیم بامداد، آقای سنجقی تلفنی بیدارم کرد و گفت منافقین در جاده اسلامآباد - باختران حضور جدی دارند و خواست محل اقامت را تغییر دهم. دستور دادم نیروها برای تارومار کردن آنها اقدام جدی کنند. دیشب با آقای محسن رضایی قرار گذاشته بودیم که امروز صبح در جادهها پشت سر آنها، نیرو هلیبرن کنیم که محاصره شوند.
ساعت سه بامداد، [آقای صادق محصولی] فرمانده لشکر 6 پاسداران که نیروهایش در مقابل منافقین قرار گرفتهاند، با نگرانی آمد و گفت چون منافقین با مردم در جاده مخلوط شده، امکان برخورد قاطع نیست و نیروهای اعزامی سردرگم و دلسرد میشوند. از من خواست که محل اقامتم را عوض کنم. با تلخی او را جواب کردم و گفتم بروند جدیتر برخورد کنند.
ساعت چهار صبح، نخست وزیر و بهزاد نبوی از تهران تلفن کردند و درباره قبول درخواستهای متفرقه تدارکات وضع باختران اظهار نگرانی کردند، و جواب گرفتند.
بعد از نماز، فرماندهان محلی که دیشب به منطقه درگیری رفته بودند، آمدند و مشاهدات خود را گفتند. تعداد قابل توجهی نفربر با تانک و کامیون حامل نیروهای منافقین در پشت گردنه حسنآباد در جاده اسلامآباد به باختران حضور دارند و در مقابل آنها از این طرف، نیروهای ما پیشرفت آنها را سد کردهاند و خواستار هماهنگی بیشتر برای بستن جادههای پشت سر آنها بودند.
آقای شمخانی از تهران آمده و برای هماهنگی نیروها در باختران مستقر شده است. تلفنی از تأخیر پرواز هلیکوپترهای شناسایی هم گله داشت و اجازه برخورد خواست. اجازه دادم و اجازه خواست که به آقای [احمد] وحیدی حکم اداره امور نظامی و انتظامی شهر [کرمانشاه] را بدهد، پذیرفتم. گفت از تهران و از یگانهای خرمآباد و اراک هم نیرو خواستهاند.
آقای سنجقی از مرکز هدایت عملیات اطلاع داد که اطلاعات رسیده میگوید حدود یکهزار و پانصد نفر منافق با حدود شصت تانک و نفربر و خودرو در گردنه حسنآباد اسلامآباد حضور دارند و نیرویی هم در جاده بین کرند و یاتاق و جاهای دیگر برای تأمین گذاشتهاند و گروهکهای دیگر ضدانقلاب هم با آنها همکاری میکنند و گفت اولین تیم آتش هلیکوپترها روی آنها اجرای آتش کردهاند و هلیکوپترهای شناسایی هم رفتهاند و هنوز اخبار تکمیلی نرسیده است.
به محل نیروی زمینی سپاه رفتم ، آنجا که آقای شمخانی عملیات علیه منافقین را هدایت میکند. معلوم شد همکاری هوانیروز در حد مطلوب نیست. فوراً از آنجا به پایگاه هوانیروز رفتم و تأکیدات لازم را نمودم. خودشان را جمع کردند. مقداری با فرمانده پایگاه سرهنگ انصاری و مسئول عقیدتی سیاسی مذاکره کردیم. یکی از خلبانان که برای زدن آنها رفته بود، میگفت منافقین با مسافران و مردم مخلوط شدهاند و هدفگیری آنها مشکل است.
برای مصاحبه به قرارگاه برگشتیم. مصاحبه رادیو تلویزیونی با صدا و سیمای باختران درباره اوضاع جبهه انجام دادم. بعداً اطلاع دادند فیلم کیفیت خوبی ندارد و خواستار تجدید مصاحبه شدند. از تهران، احمدآقا و نخست وزیر با نگرانی از اوضاع اسلامآباد و احتمال اشغال باختران میپرسند که نگرانی را بی مورد میدانم.
آقای سنجقی اطلاع داد که [حمزه] حمیدی نیا [فرمانده سپاه هشتم ثامن الائمه(عج)] از جاده ایلام وارد شهر اسلامآباد شده و دوسوم شهر را پاکسازی کرده و عملاً منافقین در جاده باختران محاصره شدهاند. مردم باختران با وسعت شهر را ترک میکنند، چون منافقین اعلان کردهاند به زودی به شهر میرسند.
سرتیپ جمالی اطلاع داد که به استقبال هیأت شورای امنیت رفته که برای مقدمات آتشبس آمدهاند و درباره استقرار 250 ناظر آتشبس مذاکره میکنند.
دوسه بار اطراف شهر بمباران شد و میگویند گلولههای توپ هم به شهر اصابت میکند؛ لابد از محل استقرار منافقین است.
ساعت پنج و نیم بعد از ظهر، آقای سنجقی اطلاع دادکه کل اسلامآباد پاکسازی شده و نیروهای تیپ نبیاکرم (ص) از پشت سر منافقین به سوی گردنه حسنآباد پیش میروند و منافقین دارند در جنگلها و ارتفاعات مجاور متواری میشوند.
[آقای علی نکویی] استاندار باختران آمد. از رفع شدن خطر خیلی خوشحال است. پنج میلیون تومان برای مخارج ناشی از جنگ، از اعتبار فرماندهی به ایشان دادم. مصاحبه با صدا و سیما را تجدید کردم. آقای سنجقی آمد. تقریبا از پیروزی امروز بر منافقین مطمئن است و اکنون درباره تعداد افراد مهاجم و امکانات و خودروهای آنها اغراق میشود. مدعیاند که حدود یک هزار خودرو و حدود چهار هزار نفر نیرو آورده بودند؛ اگر درست باشد ضربه به آنها کمرشکن است.
نخست وزیر اطلاع داد که تأسیسات مخابراتی بالای سواکوه در شرق کرند در معرض خطر قرار گرفته. نزدیک مغرب است و کار زیادی برای امشب نمیشود انجام داد. به نیروی هوایی و هوانیروز گفتم که فکری کنند.
شب به مرکز نیروی زمینی سپاه رفتیم. جمعبندی وضع امروز انجام شد؛ خوب است. تقریباً در همه جا عراق ضربه خورده. آخر شب خبر دادند منافقین دوباره وارد شهر اسلامآباد شدهاند و نیروهای ما عقب نشستهاند. عملیات در شلمچه را هم شروع کردهایم. برای خواب به قرارگاه برگشتیم.