جمعه 31 تیر | 7 ذیقحجه 1408 22 جولای 1988
در منزل بودم. اول صبح خبر دادند که عراق از شمال تا جنوب در اکثر محورها حمله کرده است: از جنوب در محور شلمچه به خرمشهر و از کوشک و طلائیه به جاده اهواز و خرمشهر، از هور در جادههای داخلی هور در میمک و سومار و قصر شیرین و حاج عمران که در قصر شیرین و سومار و جنوب خیلی نفوذ کردهاند. تمام وقتم تا شب صرف مذاکره و تلفن با جبهه و ستاد و مسئولان نظامی شد. خبرها همه بد بود. پیش از ظهر، احمدآقا برای گرفتن اخبار جنگ و مذاکره درباره شرایط و اقدامات بعد از جنگ در صورت توقف جنگ آمد. بعد از ظهر آقای [محمد جواد] لاریجانی آمد و گفت از اظهارات معاون وزیر خارجه شوروی فهمیده است که روسها موافق ختم جنگ تا حل و فصل مسئله افغانستان نیستند و احتمالاً حرکات امروز عراق با هماهنگی با روسها است. احمدآقا هم آمد و از اشغال احتمالی خرمشهر اظهار نگرانی داشت.
از اطراف پیشنهاد بسیج عمومی میرسد. شب جلسه ستاد کل را به منظور بررسی اولتیماتوم به شورای امنیت و عراق در خصوص بسیج نیروها در صورت ادامه شرارت تشکیل دادیم که اولتیماتوم تصویب نشد؛ اما بسیج نیروها به تدریج تصویب شد.
آخر شب خبر رسید که دشمن در خوزستان تا نزدیک مرز عقب نشسته یا عقب رانده شده است. دیر وقت به منزل رسیدم. یاسر خبر داد که محمود محیالدینی شوهر همشیرهزاده نصرت، سکته و فوت کرده است؛ خیلی متأثر شدم.