خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1367/ کتاب «پایان دفاع ، آغاز بازسازی»

  • دوشنبه ۹ آبان ۱۳۶۷

 

دوشنبه 9 آبان 1367   |    19 ربیع‌الاول 1409               31 اکتبر 1988

ساعت هشت و نیم به مجلس رسیدم. تا نه و نیم گزارش‌ها را خواندم. آقای شیخ سعید شعبان از لبنان آمد. درباره حمایت ایران از نهضت‌های اسلامی تأکید داشت و خواست که با سوریه برای مبارزه با فالانژها و اسرائیل و حامیانش در لبنان همکاری کنیم. آقای سیدزاده از کارکنان مجلس آمد. پیشنهاد کمک مشاورتی در امور سیاسی با من داشت.

آقای [رضا] امراللهی[1] [رئیس سازمان انرژی اتمی] همراه با جمعی از دانشمندان فیزیک آمدند. برای آنها درباره ارزش علم و احترام به عالم صحبت کردم[2]. آقای جواد لاریجانی آمد. گزارش سفر را داد و مدعی است یونان و آلمان و فرانسه گفته‌اند ارزان شدن نفت به نفع اروپا نیست. قدرت خرید کشورهای نفتی را کم می‌کند و آمریکا سودش را می‌برد که بازار کالاهایش بیشتر در اروپا است. فرانسه اصرار و تأکید داشته که در روابط آینده برای ایران در منطقه نقش درجه یک قائل است. اروپاییان بنا دارند به عراق برای اجرای قطعنامه فشار بیاورند و [هانس دیتریش] گنشر [وزیر خارجه آلمان غربی] گفته که آمریکا مانع تقویت نیروی نظامی ایران توسط غرب است.

ستاد پشتیبانی جنگ ساوه آمدند. مقداری طلا و جواهرات اهدائی مردم برای جبهه آوردند. گفتم به لشکر  71 روح‌الله بدهند. ظهر آقای [ابولفضل] توکلی [بینا] آمد. گزارش وضع طرح ساختمان مسکن برای سپاه را داد و استمداد کرد. درباره امور شخصی هم صحبت شد. ایشان از طرف من برای انجام امور شخصی وکالت دارد. از حذف آقای [محسن] رفیق‌دوست [از کابینه دولت] ناراحت است.

عصر مسئول حزب بعث عراق در سوریه که علیه صدام مبارزه می‌کند، از طرف نخست وزیر سوریه و با پیام شفاهی حافظ اسد آمد و از ما برای ادامه مبارزه استمداد کرد. گفتم برنامه و امکانات و نیازها را برای بررسی بدهد. [سرهنگ جلالی] وزیر دفاع آمد. درباره برنامه خریدهای نظامی مشورت کرد.

آقای دکتر [محمدکریم] شهرزاد نماینده اصفهان آمد. خواست که برای روشن کردن نمایندگان با آنها بیشتر تماس داشته باشیم. او برای همکاری تحقیقاتی با صنایع نظامی اظهار آمادگی کرد. تا ساعت هفت و نیم در دفترم کار کردم و به خانه آمدم.

 

[1]