خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۶ / کتاب «دفاع و سیاست»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۶ / کتاب «دفاع و سیاست»

نگرانی تلفنی شمخانی ازکمبود نیرو در جنوب // برنامه ریزی عملیاتی هاشمی در کرمانشاه

  • ایلام,کرمانشاه
  • جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۶۶
غروبی که روحانی در مذاکره دو نفره با هاشمی صراحت بیان ندارد!!

 

جمعه ۲۱ فروردین   // ۱۱ شعبان ۱۴۰۷// ۱۰ آوریل ۱۹۸۷

بعد از نماز استحمام کردم و خاطرات دیروز را نوشتم و به اخبار خارجی گوش دادم. آمریکا رذیلانه اخبار جنگ و پیروزی‌های ما را سانسور کرده است. آقای سنجقی از منطقه عملیاتی کربلای ۸ خبر گرفت. گفتند دیشب لشکر ۸ نجف پیشرفت کرده و سایر محورها تحکیم مواضع نموده‌اند. به نظر می‌رسد مقاومت و پاتک‌های عراقی‌ها از نفس افتاده است. خوب شد که رسیدم و نیروها را تشویق به مقاومت کردم. به نظرم رسید که روحیه‌ها قوی  نبود.

همراه استاندار از نقاط بمباران‌شده شهر ایلام بازدید کردیم. ایشان معتقد است ۳۰ درصد شهر آسیب‌دیده، ولی به نظر من کمتر آمد؛ حدود ۱۵درصد.

به‌طرف باختران [= کرمانشاه] حرکت کردیم. دو طرف جاده چادرهای زیادی است. مردم و ادارات مستقرند و خدمات شهری اینجا داده می‌شود. در منطقه‌ای به دو چادر خانواده شهید رفتیم و هفت خانواده شهید آمدند. با آن‌ها مذاکره کردم. فیلم‌برداری شد. چند سکه هدیه دادم. آقای سلطانی مسئول بنیاد شهید هم آمد. به اسلام‌آباد آمدیم و در داخل شهر با اتومبیل گشتیم. خرابی زیاد است. به نظر می‌رسد ۲۰ درصد از شهر خراب شده، ولی نماینده شهر مدعی است، بیش از ۵۰ درصد شهر آسیب دیده است.

ظهر به شهر باختران رسیدیم. اینجا هم بر اثر بمباران، شهر آسیب دیده و بخشی از مردم به شهر برگشته‌اند. در محل سپاه مستقر شدیم. آقای محسن رضایی، برنامه و مانور عملیات شمال غرب را توضیح داد. هدف وسیع است، اما نیرو به‌اندازه کافی نیست. نیروهایی احضار شده‌اند. ممکن است مدتی بتوانیم ادامه بدهیم. از جنوب خبر دادند، امروز پاتک‌های دشمن، در غرب کانال ماهی شدید بوده؛ ولی دفع شده است. فرماندهان ارشد عراقی برای هدایت عملیات در محل حاضر شده‌اند.

از غرب خبر رسید که نیروی زمینی ارتش، از ارتفاعات تصرفی خود عقب نشسته و عملاً عملیات کربلای ۹ شکست خورده است. تردید پیدا کردیم که به تهران برگردیم و سفر مازندران را انجام دهیم یا به کردستان و آذربایجان سفر کنیم و سفر به مازندران را لغو نماییم.

عصر با دکتر روحانی، مدتی در محل سپاه قدم زدیم و درباره جنگ و مشکلات ادامه آن و نداشتن راهی برای ختم جنگ بحث کردیم. ایشان تقریباً معتقد است جنگ را باید از موضع قدرت خاتمه بدهیم و منتظر فتح سرنوشت‌ساز نمانیم، ولی چون برخلاف نظر امام است، صراحت ندارد.

شب فرماندهان نیروی زمینی ارتش آمدند. گزارش شکست و عقب‌نشینی از منطقه عملیاتی کربلای ۹ دادند. روحیه خوبی ندارند و شرمنده‌اند. درباره مقدار پشتیبانی که می‌توانند از عملیات شمال غرب بکنند، صحبت شد. آقای شمخانی از پاتک‌های آینده عراق، تلفنی اظهار نگرانی کرد؛ نیروی کافی ندارد. شب در همان محل سپاه خوابیدیم.