خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»
یکشنبه 25 خرداد 1365 تا ساعت هفتونیم صبح در دفترم کار کردم. در جلسه رسمی مجلس، انتخابات هیأت رئیسه انجام شد. من با 179 رأی موافق و 22 مخالف و 24 ممتنع به ریاست انتخاب شدم. آقای کروبی نایب رئیس اول شد. آقای یزدی هم از نیابت اول به نیابت دوم تنزل کرد که باعث ناراحتی هم گرایشهای ایشان شد. پیش از ظهر آقای ]فریدون[ مهدی نژاد آمد. گزارش وضع لبنان را داد و آقای دشتی که همراه او برای ترتیب آزادی گروگانهای فرانسوی، به لبنان رفته بود، مشکلات کار را گفت و قرار شد تلاش کنند که دو نفر از چهار نفر خبرنگار فرانسوی که اخیراً ربوده شدهاند، آزاد شوند و از فرانسه بخواهیم که تعهد نماید که برای نجات چهار نفر ربوده شده ما ـ آقایان ]سید محسن[موسوی و ]احمد[متوسلیان و.... که دو سال پیش توسط فالانژها ربوده شدند ـ اقدام کنند. گفته میشود شهید شدهاند. به آقای معیری گفتم به کاردار فرانسه اطلاع دهد. ظهر جمعی از نمایندگان که برای رسیدگی به جبهه رفته بودند، آمدند و از وضع ارتش و سپاه و جنگ نکاتی آوردند. عصر جمعی از دانشگاهیان که برای جنگ کار میکنند، همراه با گردان ویژه غواص و صف شکن با لشکر ثارالله از استان کرمان آمدند، برای آنها صحبت کردم. به احمدآقا گفتم که ملاقات امام را برایشان ترتیب بدهد؛ به بعد موکول شد. جمعی از نمایندگان متشخص مجلس که درباره جنگ در جلساتشان بحث میکنند، آمدند. دو سه ساعت مذاکره کردیم. درباره اهداف جنگ، استراتژی سیاسی، نظامی و تاکتیک، امکانات، مشکلات، نیرو و بودجه و آینده عراق بحث شد؛ مفید بود. شب مهمان آقای موسوی اردبیلی بودیم. درباره گروگانها، کنترل قیمتها و توزیع مذاکره شد.