یکشنبه 28 دی 1365 بعد از نماز به مجلس رفتم. با جبهه تماس گرفتم. در منطقه نفت شهر، ارتفاع مهمی در شرق نفت شهر را گرفتهایم. در جنوب هم به طرف بصره پیشرفت داشتهایم. قبل از دستور در جلسه علنی سخنانی ایراد کردم که بیشتر به منظور جا افتادن حضورم در تهران قبل از رفتن به جبهه بود. به دفترم آمدم. آقای ]علی اکبر[ ناطق نوری آمد و برنامهای برای عمل در داخل عراق ارائه داد که قرار شد بعد از سفرم بررسی شود. آقای سیدزاده آمد ودر مورد سفر رئیس مجلس صحرا مشورت کرد.ساعت نه ونیم با اتومبیل به سوی اهواز حرکت کردیم. در بین راه قم، لباس نظامی پوشیدم. از سلفچگان، جاده دلیجان، محلات، خمین، الیگودرز، ازنا، درود و خرم آباد رفتیم. با اینکه قدری دورتر شد اما به علت تازگی داشتن، کمتر خسته کننده بود. مغرب به خرم آباد رسیدیم. ناهار را در مزرعهای در حومه الیگودرز خوردیم. پاسداران از کافه چلوکباب گرفته و به آنجا آوردند. با صفا و خوش هوا بود. نماز مغرب و عشاء را در حومه اندیمشک خواندیم و شام را در راه حاضری خوردیم. ساعت دوازده شب به اهواز رسیدیم و در گلف مستقر شدیم. با آقای محسن رضایی تماس گرفتیم. گفت عملیاتی شروع کردهایم و به سوی خط دشمن پیشرفت داشتهایم. قرار شد فردا برای توضیح و مشورت بیشتر اینجا بیاید. عراق امروز در شهرها شرارت زیادی کرده است. در مقابل شکست در جبههها، متوسل به زدن شهرها شده است.