خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»
پنجشنبه 20 آذر 1365 هنگام اذان صبح بیدار شدم و دیگر نخوابیدم. آقای محسن رضایی آمد و درباره عملیات فریب و استفاده از قرارگاه ابوالفضل(س) مذاکره کردیم و با رسیدن دکتر روحانی درباره پدافند و ضدهواییها بحث شد. سپاه میخواهد که ]پدافند[ تحت امر نیروی هوایی سپاه قرار گیرد. دکتر روحانی رضایت ندارد. قرار شد تحت امر ]قرارگاه[ خاتم یک باشند. این گونه اختلافات وقتگیر و اعصاب خردکن، زیاد است. ساعت هشت و نیم با اتومبیل به طرف بوشهر حرکت کردیم. از شهرهای ماهشهر، دیلم و بندر گناوه گذشتیم. تقریباً در تمام مسیر آثار سیل زدگی بود. در رامشیر بیشتر از جاهای دیگر، به جادهها، پلها و مزارع آسیب رسیده و سیل خیلی وسیع بوده است. نماز ظهر را در مسجد گناوه خواندیم و ساعت سه ونیم وارد پایگاه هوایی بوشهر شدیم. برای رد گم کردن و اغفال دشمن، قرار شده به کیش و بندرعباس برویم. هواپیمای 707 تانکر نیروی هوایی از تهران آمده بود. فاطی، فائزه و بچههایشان و خانواده دائیشان هم آمده بودند. به سوی جزیره کیش پرواز کردیم و ناهار را در هواپیما خوردیم. ساعت چهارونیم وارد کیش شدیم. استقبال رسمی انجام شد و مصاحبه مختصری کردم و به ویلای اقامتگاه آمدم. نماز مغرب و عشاء را خواندم و خاطرات امروز را نوشتم. با مسئولان جزیره کیش و استان هرمزگان در هتل ]شایان[ جلسه داشتیم. توضیحاتی درباره فعالیتهای جدید سازمان عمران کیش شنیدیم. استاندار و بعضی از مقامات دیگر استان موافقت ندارند و با هم اختلاف نظر دارند. در مذاکرات هم بین آقای ]حمید[میرزاده معاون اجرایی نخست وزیر و مسئول ]سازمان عمران[ کیش با آقای تاجیک استاندار هرمزگان، برخوردهای لفظی هم پیش آمد. در مجموع حق با میرزاده است. شام در هتل صرف شد. دیر وقت خوابیدم.