خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»
سهشنبه 28 مرداد 1365 اول وقت به زیارت امام رضا رفتم. از اتاقی که در طبقه دوم پائین پای ضریح مطهر بود، زیارت نامه خواندم. اگر میان اجتماع بروم، شلوغ میشود و مردم ابراز احساسات میکنند و نمیگذارند باحضور قلب زیارت کنم. هنگام صبحانه آقایان طبسی و فردوسی از اذیتهای خط مقابل ومخصوصاً معاون سیاسی و استانداری و مدیر کل آموزش و پرورش خراسان گفتند. پیشنهاد کردم که با مهربانی آنها را جذب کنند. به دیدار موزه تابلوهای خط خوشنویسان و موزه قرآنهای خطی رفتیم. سپس برای بازدید از مرزعه نمونه رفتم. شش هزار وپانصد هکتار زمین و گاوداری مدرن و دامداری خوبی دارد. عملیات شیردوشی و تلقیح مصنوعی گاوها را تماشا کردیم. به نظر جالب آمد. بعد از ناهار تا ساعت چهار استراحت کردیم. عصر در صحن امام اجتماع با شکوهی بود. سخنرانی کردم. کمی تب عارضم شد. با مسکن سبک شدم. فاطی آمد و گفت ]دخترش[ سارا هم تب کرده است. بعد از نماز روحانیت مبارز مشهد آمدند. بحث بر سر مشکلات و خطرهای اختلافات خطی بود که طبق معمول به جائی نرسید. آنها از خط مقابل گله داشتند و من خطاهای هر دو طرف را گفتم. با کسالت و خستگی خوابیدم. برنامه فارسی رادیو آلمان را گرفتم. خبر تازه و مهمی نداشت. آقای شیرازی امام جمعه مشهد اصرار دارد که به منزل ایشان بروم. در محظور افتادهام و همین محظورات مانع سفر به جاهای دیگر است.