جمعه 10 مرداد 1365 در منزل بودم. وقتم به استراحت و مطالعه گذشت. عفت از محل و حال مهدی پرسید. آقای اقبالی خبر داد که در محل اردوگاه سد است. دکتر ولایتی برای خداحافظی و مشورت درباره سفر به چند کشور آفریقائی آمد. در مورد سفر به اتیوپی توصیه کردم که اخبار را به گونهای منتشر کنند که با سیاست حمایت ما از مسلمانان مبارز در مورد اریتره و اوگاندا و... سازگار باشد. ظهر بستگان عفت مهمانمان بودند. کارگرمان محمد تقی از نوق آمده بود. او از اجاره املاک نوق به همشیرهزاده محمد ناراضی است. میترسد از او گرفته شود.