خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»
چهارشنبه 1 مرداد 1365 قبل از دستور درباره سفر ]شیمون پرز[ نخست وزیر اسرائیل به مراکش ]و ملاقات با شاه حسن دوم پادشاه این کشور[ صحبت کردم و آن را محکوم کردم. تا ساعت نه ونیم صبح در جلسه ماندم. لایحه نظام پزشکی مطرح بود. برخی از اطباء به عنوان اعتراض به این لایحه یک روز اعتصاب کردهاند. ساعت ده برای سخنرانی در سمینار فرماندهان سپاه به مرکز ستاد سپاه رفتم و درباره لزوم تسریع در عملیات و تجهیز پانصد گردان حرف زدم. در اثنای سخنرانی، خبر دادند وضعیت قرمز است و صدای انفجار شنیدم. بعداً معلوم شد به پارچین بمبانداختهاند. شکر خدا که به نقاط حساس نخورده است. یک انبار پشم آتش گرفته که خاموش شده و هفت نفر مجروح شدهاند. آنجا مواد منفجره وجود دارد و خیلی خطرناک است. مشخص است که با اطلاعات قبلی آمدهاند. به کارخانه ذوب آهن اصفهان هم حمله کردهاند که آسیبهائی هم وارد آمده است. به ستاد تبلیغات جنگ گفتم خبر بدهد به اطراف تهران حمله شده و انتقام خواهیم گرفت. بعد از بیرون راندن عراق از مهران و تصرف نقطهای در خاک عراق ارتش عراق برای ترمیم روحیه، به زدن شهرها روی آورده است. عراق معمولاً وقتی در جبهه شکست میخورد به این گونه شرارتها میپردازد. آقای طارمی سفیرمان در عربستان آمد. از تیرگی روابط و عدم جواب مساعد به پیشنهادهای تحسین روابط ما گفت. قرار است سیاست پیگیرانهتری نسبت به آنها داشته باشیم و مسائل مدیریت حرمین شریفین و بازسازی بقیع و داشتن کرسی فقه در مراسم حج برای زوار و تظاهرات علیه آمریکا را مطرح کنیم.مسئول حفاظت سپاه آمد. راجع به حفاظت نمایندگان ـ که اخیراً با تصمیم شورای تامین کمتر شده ـ مذاکره شد. عصر هیأت رئیسه مجلس جلسه داشت. قرار شد گزارش کمیسیون بیانیه الجزایر را به کمیسیونهای مجلس بدهیم که نمایندگان مطالعه کنند، سپس برای بحث و تصمیمگیری، فکری بشود. شب در مجلس ماندم. درباره زدن موشک به بغداد مشورت کردم. منتظرم که نظر رئیس جمهور و نخست وزیر را بگیرم. آنها ]برای شرکت در مراسم ختم ابوی آیتالله خامنهای[ فعلاً در مشهدند.