خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال 1365/ کتاب «اوج دفاع»

  • شنبه ۲۸ تیر ۱۳۶۵

شنبه 28 تیر 1365  آقای ]علی[شمخانی ]فرمانده نیروی زمینی سپاه[ آمد، وضع جبهه‌ها را گفت و در خصوص مطالبی که باید در جلسه فرماندهان سپاه مطرح شود، مذاکره شد. ساعت هشت صبح همراه با فرماندهان لشکرها و قرارگاه‌های ارتش و سپاه به زیارت امام رفتیم. قبل از ملاقات در حیاط منزل امام، خدمتشان رسیدم و در خواست کردم که درباره اتحاد ارتش و سپاه و لزوم تداوم عملیات و مهلت ندادن به صدامیان و لزوم شرکت بیشتر مردم در جبهه چیزی بفرمایند. در حیاط کوچک بیرونی امام که حدود هفتاد نفر گنجایش دارد، جلسه تشکیل شد. مقدمتاً من چند جمله‌ای صحبت کردم و عید را تبریک گفتم. امام مفصل صحبت کردند. همگی فرماندهان موفق شدند دست امام را ببوسند و چون معمولاً در ملاقات‌های عمومی، چنین توفیقی نیست، خیلی خوشحال بودند. از ساعت نه ونیم تا یازده ونیم در حسینیه جماران با فرماندهان سپاه برای شنیدن نیازها و حرفهای آنان و تصمیم‌گیری در امر جنگ جلسه داشتیم. تب داشتم. با صرف قرص مسکن توانستم جلسه را تحمل کنم. آقای ]محمد[باقری مسئول اطلاعات ]نیروی زمینی[ سپاه از به هم خوردن تعادل ارتش عراق و ضعف قدرت بازسازی آنها و لزوم توالی حملات ما گفت. موفقیت‌های مهران روحیه رزمندگان ما را قوی کرده است. لشکرها، نیروهای داوطلب موجود کم دارند. از آنها خواستم با ترکیب نیروهای خود، اقدامی برای انجام دستور امام در خصوص تداوم عملیات بشود. عصر احمدآقا به منزل آمد. درباره مسائل جاری کشور و جنگ مذاکره کردیم.