خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1364/ کتاب «امید و دلواپسی»
جمعه 2 فروردین 1364 30 جمادی الثانی 1405 22 MARCH 1985
محسن و اعظم و عماد، صبح خیلی زود به رفسنجان رفتند. قرار است که فائزه و افراد دیگر هم بروند. آقا جلال هم همراه آنها رفت. تا ساعت دهونیم در منزل تنها بودم و برای خطبههای جمعه مطالعه کردم.
آقای [علی]صیاد [شیرازی] [فرمانده نیروی زمینی ارتش] برای تأمین ارز مأموران نیروی زمینی که بناست برای آوردن پل به لیبی بروند، تلفن کرد. آقای سرهنگ جمالی، تلفنی از عدم موافقت خود با طرح جدید صیاد گفت.
قبل از مراسم نماز، وضعیت قرمز اعلام شد و در عین حال جمعیت انبوهی در نماز جمعه شرکت کردند. هنگام خطبه دوم، یک هواپیمای عراقی دیوار صوتی را در تهران شکست و ضدهواییها به شدت به کار افتادند. مردم خونسردی خود را حفظ کردند و من هم سخنرانی خود را ادامه دادم. صحنه واقعاً جالبی به وجود آمد؛ باید بر این شهامت مردم آفرین گفت.
عصر، آقای [هوشنگ] صدیق [فرمانده نیروی هوایی ارتش] از تأخیر در پیاده کردن موشکها گله کرد. در این مورد، به آقای [محسن]رفیقدوست تأکید کردم. آقای [محمدعلی]عربی نماینده کاشمر اطلاع داد که به علت درگیری در نماز جمعه این شهر، دادستان میخواهد، ایشان را بازداشت کند.