خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی/ سال 1363/ کتاب «به سوی سرنوشت»
شنبه 30 تیر 1363
بعد از نماز صبح، جلسهای با فرماندهان و مسئولان چهار قرارگاه داشتیم. هر یک جداگانه صحبت کردند و بیشتر آنها به نحوی، با عملیات مخالفت کردند و ادلهای اقامه کردند. بعد از آنها، من صحبت کردم و ضمن تشکر از تذکرات آنها، عدم امکان تحصیل همه امکانات مورد نظر آنها صحبت کردم. سپس برای جلسهای دیگر، به مسجد پادگان رفتم که فرماندهان لشکرها و تیپهای عمل کننده شرکت داشتند. در این جلسه، کسی صحبت نکرد؛ فقط آقای صیاد [شیرازی] خیر مقدم گفت و من مفصلاً صحبت کردم و بیشتر، توضیح همان مطالب جلسه قبل بود و تشویق در به کار بردن همت کامل. دوباره به دفتر فرمانده تیپ آمدیم و با مسئولان اصلی قرارگاهها به مذاکره نشستیم. تقریباً تمام حضار اعم از ارتشی و سپاهی، اظهار عدم موافقت کردند. فقط آقای صیاد [شیرازی] موافق بود که دفاع کرد و محسن رضائی هم که ظاهراً موافق بود، ساکت بود.
این مقاومت [در انجام عملیات] از طرف ارتشیها، در عملیات خیبر هم بود، ولی سپاهیها در این عملیات چنین وضعی پیدا کردهاند. ممکن است ریشه عمیقی داشته باشد؛ باید کشف کرد. قرار شد مطالب آنها را در تهران، با آقای خامنهای و امام مطرح کنم و سپس در تهران یا همانجا به بحث ادامه دهیم؛ اما دستور داده شد که تلاش برای آمادگی مطابق مأموریت ادامه داشته باشد.
ناهار را در هواپیما خوردیم و ساعت سه [بعدازظهر] به مجلس [شورای اسلامی] رسیدم. مقداری استراحت کردم و سپس گزارشها را خواندم. ساعت شش بعد از ظهر با آقای [هانس دیتریش] گنشر وزیر امور خارجه آلمان ملاقات داشتم؛ درباره جنگ، حقوق بشر و روابط اقتصادی صحبت کردیم. و مصاحبه مطبوعاتی با خبرنگاران آلمانی داشتیم.
اول شب، رئیس جمهور آمدند و وضع جبهه و مذاکرات را با ایشان در میان گذاشتم. قرار شد مطالب را برای تصمیم نهائی با امام در میان بگذاریم و با احمد آقا تلفنی صحبت کردم و برای دوشنبه، وقت گرفتیم. احمد آقا از اینکه رسانههای غربی، مسئله حقوق بشر را در مذاکرات وزیر خارجه آلمان [غربی] بزرگ کردهاند، ناراحت بود و میگفت باید مقابله کرد.