دوشنبه 20 اردیبهشت
تا ساعت نه ونیم صبح مطالعه کردم. سپس آقای ]عبدالله[جاسبی آمد و طرحی برای دانشگاه آزاد اسلامی ـ که پیشنهاد آن را قبلاً مطرح کردهام ـ آورد که جالب نبود و قرار شد ـ با توضیحاتی که دادم ـ دوباره آن را بنویسند.ساعت ده به کمیسیون آیین نامه برای اصلاح اعتراضات شورای نگهبان رفتم. بعد ازظهر در جلسه نمایندگان عضو یا هوادار حزب جمهوری شرکت کردم و درباره جنگ، وضع موجود جبههها و برنامههای آینده سخنرانی کردم*.عصر یاسر و مهدی و عفت به مجلس آمدند که پیش من باشند. خیلی خوب شد زیرا تنها بودم و دردکمر داشتم و چون فردا هم جلسه داریم، نمیخواستم به خانه بروم. در دفتر من، به خاطر محدودیتها به آنها خوش نمیگذرد.شب با رئیس جمهور جلسه خصوصی داشتیم و یکی دو ساعت درباره حزب و اعضای دولت و... صحبت کردیم. قرار شد ایشان ـ که دبیر کل حزب هستند ـ وقت بیشتری روی حزب بگذارند و افراد صد درصد مطمئن را به کارگردانی امور بگمارند. عصر آقای ]عباس[هنردوست از وزارت نفت آمد و اطلاع داد که به اندازه امکان صدور، نفت فروختهایم و در دو سه ماه آینده نمیتوانیم بیشتر بفروشیم، در حالی که مراجعه برای خرید نفت زیاد است. او مدعی است که در حال حاضر، امکان تولید بیش از سه میلیون بشکه در روز نداریم. شب در مجلس خوابیدم.