خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۱ / کتاب « پس از بحران»
یکشنبه 30 خرداد
]ریاست[ جلسه علنی را به آقای ]محمد[موسوی خوئینیها سپردم و به مجلس نرفتم. با خانوادههای شهدای هفتم تیر، همراه با رئیس جمهور به زیارت امام رفتیم. آقای خامنهای صحبت کردند و امام صحبت نکردند.سپس در دفتر امام با حضور فرماندهان سپاه و نیروی زمینی، وزیر خارجه و وزیر دفاع که امروز از سفر سوریه آمدهاند، درباره جنگ لبنان و جنگ با عراق بحث کردیم. آقای دکتر ولایتی ]وزیر امور خارجه[ و آقای سلیمی]وزیر دفاع[ در مذاکرات خود با سوریه به این نتیجه رسیدهاند که سوریه مایل به جنگ است ولی باید مطمئن به کمک کشورهای اسلامی باشد. از ترکیه هم اجازه گرفتهاند که بتوانیم کمکهای انسان دوستانه به سوریه منتقل کنیم. درباره حمله آینده ما به عراق و ورود به خاک عراق هم بحث شد. منتظر نیروهای مردمی هستند.ناهار را در دفتر امام خوردیم. عصر برای مطالعه و استراحت درخانه بودم. گزارشها را از مجلس آوردند و خواندم؛ مطلب مهمی نداریم. شورای ]مرکزی[ حزب جمهوری]اسلامی[ در دفتر من تشکیل شد ولی من شرکت نکردم. اول شب آقای ]سید جلال[ساداتیان اطلاع داد که صدام هم اکنون مشغول نطق است و قرار است سیاست جنگیاش را به مناسبت ماه رمضان و جنگ لبنان
اعلام کند؛ احتمالاً اعلام آمادگی خروج از خاک ما و آتش بس است. معلوم شد که ضمن ادعاهای زیاد و ستایش از ارتش عراق و ادعای متجاوز بودن ما اعلام کرده است که تا ده روز دیگر از خاک ما بیرون میرود.