سه شنبه 3 اسفند
تا ساعت هشت مطالعه کردم و کارهای عقب مانده را انجام دادم. در جلسه علنی چند لایحه تصویب شد. در تنفس برای انجمنهای اسلامی اصناف و گردان ثارالله ـ که مسئول گشت در تهران برای مبارزه با تروریستها هستند ـ و ورزشکاران شهر ری صحبت کردم و از انجمنهای اسلامی خواستم که برای مبارزه با تروریستهای اقتصادی جدی باشند. اداره بقیه جلسه را به آقای ]محمد[یزدی سپردم و به دفترم آمدم.ظهر اعضای کمیسیون آموزش عالی آمدند. انتقادهائی را به وضع جاری داشتند و پیشنهاد برای اصلاح نظام آموزشی و کتب درسی و... قرار شد خودشان کار کنند و من هم حمایت کنم و لایحه شورای عالی آموزش را که مدتی است به خاطر مخالفت ستاد انقلاب فرهنگی راکد مانده به جریان بیاندازند.عصر امام جمعه خوانسار و گروهی از مسئولان شهر آمدند. از وضع شهر راضی بودند و پیشنهاد مستقل شدن خوانسار در انتخابات و داشتن نماینده مستقل در مجلس داشتند؛ فعلاً با گلپایگان یک وکیل دارند. سفرا و کارداران جدید در لندن استکهم و لهستان آمدند و برای آنها راجع به سیاست خودمان صحبت کردم. آقای عبدالله نوری نمایندهî امام در جهاد آمد و از وضع جامعه مدرسین ]حوزه علمیه قم[ و لزوم تماس بیشتر ما با طلبهها و ]همچنین [نفوذ عناصر بیاطلاع از شرایط روز در نیروهای بسیج و کم توجهی سپاه به جهاد در جبهه و... مطالبی گفت.
آقای ]علی[ فلاحیان از کمیته مرکزی آمد و خبر خریده شدن لامپهای هاگ از بازار سیاه را داد که نمیتوانستیم بخریم و سخت مورد نیاز است. آقای سلیمی وزیر دفاع آمد و از من خواست که ریاست دفتر مشاورت امام را از ایشان به دیگری منتقل کنم؛ استقبال کردم. آقای طباطبائی سرپرست بنیاد مستضعفان آمد و از وزارت مسکن به خاطر ندادن زمین براساس پنجاه هزار خانه که در برنامه بنیاد است، گله نمود و برنامهای ارائه داد که عمده مصالح ساختمان در داخل تهیه شود.استاندار بوشهر و مقامات دیگر استان آمدند. نگران راه افتادن نیروگاه هستهای و عوارض جنبی آن بودند. مقامات صلیب سرخ جهانی آمدند و از عدم همکاری مسئولان با آنها در انجام وظایفشان درباره اسرا شکایت داشتند و جوابهائی دادم. قرار شده تسهیلات فراهم شود.