خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۱- پس از بحران
پنجشنبه 30 دی به منظور استراحت و کسب سلامتی کامل، امروز هم به مجلس نرفتم. بیشتر وقت را به مطالعه گذراندم. از وزیر بهداری خواستم که خانم فاطمه مرعشی را که اخیراً سه قلو دختر زائیده و مریض شده است، بستری کنند. خانم و دختران امام، مهمان عفت بودند؛ به مناسبت دیدنی پس از مسافرت ]مشهد[. آقای ]علیاکبر[ناطق نوری که خدمت امام رسیده بود تلفنی گفت که از امام خواسته به آقای ]جلالالدین[طاهری در اصفهان پیغام بدهند که با استاندار مخالفت نکند، احمد آقا گفت امام توسط ایشان چنین پیغامی دادهاند.شب محسن عمو زاده از رفسنجان آمد. مدیر بخش ذوب مس سرچشمه است. گزارشی داد و از کمبودها و مشکلات کار گفت. قرار شد ایشان را به وزیر معاون و فلزات معرفی کنم که حرفهای خود را بگوید. از مطالب مهمش صنایع جنبی مس است که اینها اصرار دارند در کرمان بماند و بعضیها میخواهند به یزد و جاهای دیگر منتقل شود. راجع به اختلافات آقای ]شیخ عباس[ پورمحمدی و آقای ]شیخ محمد[ هاشمیان در رفسنجان که به منبرها کشیده شده، صحبت کرد. گفتم دخالت نمیکنم؛ بی اثر است.